جدول جو
جدول جو

معنی ابوالاعیس - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالاعیس(اَ بُلْ اَ یَ)
عبدالرحمن سلیمان حمصی، یا سلمان حمصی. نام شاعری از عرب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ)
الضمیری. او راست: اصل الاصول فی خواص النجوم و احکامها و احکام الموالید. در کشف الظنون حاجی خلیفه این نام و نسبت بصورت مزبورآمده است لکن به اغلب احتمالات نام مصحف ابوالعنبس صیمری است. رجوع به ابوالعنبس محمد بن اسحاق... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ)
مصحف نام ابوالقاسم خلف بن عباس زهراوی نزد مردم اروپ
لغت نامه دهخدا
یا ابوالعیاس. او از ابن المسیب و از او ابن ابی حباب روایت کند
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ ن ؟)
در ترجمه تاریخ الحکماء شهرزوری آمده است که او یکی از حکماء و شعراء سلف است و در محفوظ داشتن نوادر فلاسفه مانند ابوجعفر بن بانویۀ سجستانی است. نقل است که از وی پرسیدند که روزگار را چون یافتی گفت مانند کودکان است میبخشد آنچه را که بازستده و می ستاند آنچه را که بخشیده است. (از کتاب کنزالحکمه ترجمه نزهه الارواح و روضه الافراح، شهرزوری ج 2 ص 99)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُنْ ن ؟)
کردوس بن عباس الثعلبی. محدث است. محدّث در علوم اسلامی به کسی گفته می شود که علاوه بر نقل حدیث، علم رجال، علم درایه، و فنون بررسی سند و متن حدیث را به خوبی می داند. این افراد در طول قرون اولیه اسلام، پایه گذاران نظام حدیثی بودند و با دسته بندی راویان، ایجاد شاخص های اعتماد و تفکیک احادیث صحیح از جعلی، علوم اسلامی را از تحریف حفظ کردند. وجود محدث در هر نسل نشانه پویایی دین اسلام بود.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ وَ)
عمرو بن سفیان سلمی. مادرش از ترسایان و پدر او از مشرکین حربی احد بوده است. ابوالاعور خود از دوستداران آل بوسفیان و از دشمنان امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود و در محاربۀ یرموک با یزید بن ابی سفیان به شام شد و به حرب صفین در سپاه معاویه بود. و آنگاه که عمرو بن العاص برای انتزاع مصر از عامل امیرالمؤمنین علی علیه السلام رفت با عمرو بود. و سپس به اخذ جزیه از اهل کتاب از جانب معاویه بفلسطین رفت و برزیگران آن ناحیت را شماره کرد و پس فرمانروای اردن و اعمال آن گشت، و معاویه وقتی او را بجای عمرو بن عاص به مصر فرستادن خواست و این امر صورت نبست
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ یَ)
عقاب. (المزهر). ابوحسان، خربوزه. (مهذب الاسماء). خربزه. بطّیخ
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ یَ)
کلاغ. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَخْ)
شیر. اسد. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ یَ)
لبن. (المزهر). شیر که خورند. شیر خوردنی. ابوالاشهب. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُضْ ضُ رَ)
عمنه بن عمار. از روات حدیث است. در علم حدیث شناسی، روات به عنوان کسانی شناخته می شوند که احادیث را از پیامبر اسلام و اهل بیت (ع) نقل کرده اند. این افراد به طور ویژه در زمینه نقل صحیح و دقیق روایات فعالیت کرده اند و به دلیل دقت و امانت داری خود در نقل، در تاریخ علم حدیث جایگاه ویژه ای دارند. تلاش های روات در حفظ سنت نبوی، یکی از ارکان اصلی دقت در انتقال علم حدیث است.
لغت نامه دهخدا
(اَبُ ل عِرْ ری)
اسد. (المرصّع). شیر
لغت نامه دهخدا
(اَ بُرْ رُ بَ)
عباد بن طهمه ثعلبی. شاعری است از عرب
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ عَزز)
قراتکین. محدثی است. واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابوالابیض
تصویر ابوالابیض
شیرکه خورند لبن
فرهنگ لغت هوشیار