جدول جو
جدول جو

معنی ابوالاشعث - جستجوی لغت در جدول جو

ابوالاشعث
(اَ بُلْ اَ عَ)
عزیز بن الفضل بن فضاله. او راست: کتاب الخیل و الاردیه و اسمائها بمکه. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُلْ اَ عَ)
باز. بازی. (المزهر) ، باز. (مهذب الاسماء). بازی
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ قَ عَ)
کرکس. (مهذب الاسماء). نسر.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ یَ)
عقاب. (المزهر). ابوحسان، خربوزه. (مهذب الاسماء). خربزه. بطّیخ
لغت نامه دهخدا
(اَبُلْ اَ هََ)
لبن. شیر. ابوالابیض. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ حَ)
استر. بغل. (المزهر). قاطر
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ عَزز)
قراتکین. محدثی است. واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ اَ شَدد)
سنان بن خالد بن اشدّ. یکی از شجعان عرب
لغت نامه دهخدا
ابن مقدام البصری، مکنی به ابوالاشعث. محدث است
لغت نامه دهخدا
ابن مقداد، مکنی به ابوالاشعث. محدث است
لغت نامه دهخدا