- ابنیه
- جمع بنا، ساخته ها، پایه ها، جمع بنا، ساخته ها، پایه ها، جمع بنا. ساخته ها ساختمانها بناها، پایه ها بنیانها اصلها قواعد، صیغه ها بنیانها اصلها تاریخی. بناهای عتیق ساختمانهای تاریخی
معنی ابنیه - جستجوی لغت در جدول جو
- ابنیه
- ساختمان ها، خانه ها
- ابنیه
- عمارت ها، ساختمان ها
- ابنیه ((اَ یِ))
- جمع بناء، ساختمان ها، پایه ها، اصول، تاریخی ساختمان های قدیمی و تاریخی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جاودانگی پایندگی هماییکی
برگدانه
جمع شتا، زمستان ها
دیو، سرکش نافرمان، دوزخیان، گماشته شاه، پاسبان
زه سرود ترانه آواز آنچه بدان ترنم کنند سرود، جمع اغانی، هر سازی که بدون نفخ دم نواخته شود ساز غیر بادی
سرباز مامور حفظ انتظامات و آرامش در قری و قصبات، ژاندارم
آرزو، خواهش، امید، آرمان
نیروی انتظامی مامور حفاظت راه ها و خارج شهر، ژاندارمری
سرود، آواز، در موسیقی هر نوع ساز غیربادی، به ویژه ساز زهی
مونث لبنی شیری جمع لبنیات، خوراکی است مرکب از گوشت و نمک که در آب پزند و در آن پیاز و تره و بادنجان که آنرا صلیب وار بریده باشند ریزند ونیز در آن گشنیز خشک و زیره کوبیده و مصطکی و چوبهای دارچینی و نعنا داخل کنند و جوش دهند و آنگاه شیری که در آن سیر کوبیده ریخته باشند وارد کنند و در بالای دیگ نعنای خشک پاشند و اطراف دیگ را با پارچه ای نظیف بپوشانند و ساعتی روی آتش نهند و آنگاه بردارند. بثور لبینه. قسمی دانه و جوش که روی پوست ظاهر شود
مبنیه در فارسی مونث مبنی بنیافته سازیده، اورتش مونث مبنی: کلمات مبنیه جمع مبنیات
در تازی: گره چوب، آک (عیب)، میخچه دژک گره عقده گره در رسن گره در چوب دژک نی یعنی گره آن، سر حلقوم شتر، دشمنی عداوت کینه، عیب آهو تباهی و صمت، بیماری ضد طبع، یک نوع خارش و بیماری که در مقعد بروز میکند و شخص خواهش مینماید تا مردی را بروی خود کشد تا با او آن کند که با زنان کنند
شالوده
فطرت، نهاد، وجود
دختر، بنت
فطرت، وجود، نهاد