جدول جو
جدول جو

معنی ابغاش - جستجوی لغت در جدول جو

ابغاش(سِ تَکَ / کِ)
باران ضعیف رسانیدن زمین را
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابغاض
تصویر ابغاض
بغض ها، کینه ها، دشمنی ها، جمع واژۀ بغض
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
به آخر تاریکی رسیدن شب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). غبش. (اقرب الموارد). رجوع به غبش شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ غبش، بقیۀ شب یا تاریکی آخر شب. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ بغض
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ شِ کَ)
بر طلب چیزی داشتن کسی را. یاری دادن بر جستن چیزی. (زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(سِ)
حمله کردن و سخت گرفتن چیزی
لغت نامه دهخدا
(فَرْدْ رَ / رُو)
ادغاش در ظلام، در تاریکی درآمدن، پشم و صوف بسیار دادن کسی را، ادفاء ثوب کسی را، گرم کردن جامه او را، گرد آمدن قوم، دراز شدن شاخ آهو تا نزدیک سرین وی، خسته را کشتن. (منتهی الارب). تمام کردن خسته. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آغاش و فراهم آورده.
لغت نامه دهخدا
(اُ)
اباشه. جماعتی آمیخته از هر جنس مردم. و فرهنگ نویسان قطعۀ ذیل را از سعدی شاهد لفظ و معنی فوق می آورند:
اگر تو بر دل مسکین من نبخشائی
چه لازم است که جور و جفا کشم چندین
بصدر صاحب دیوان ایلخان نالم
که در اباشۀ او جور نیست بر مسکین.
و این شاهد برای معنی و لفظ فوق رسا نیست و چنین مینماید که این کلمه در قطعۀ مزبوره غیر از اباشۀ عرب و به معنی سیرت و روش و آئین و امثال آن است
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابغاض
تصویر ابغاض
جمع بغض، دشمنی ها دشمنی کردن کینه توزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباش
تصویر اباش
جماعتی آمیخته از هر جنس مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابغاض
تصویر ابغاض
((اِ))
کینه ورزیدن، دشمنی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابغاض
تصویر ابغاض
دشمنی، دشمنی ها
فرهنگ واژه فارسی سره