اوستا. استا. ابستاق. وستا. ستا. اوستاک. آبستا. ابستاغ: همچو معماست فخر و همت او شرح همچو ابستاست فضل و سیرت او زند. رودکی. چو گلبن از بر آتش نهاد عکس افکند بشاخ او بر، درّاج شد ابستا خوان. خسروانی. و (زردشت) کتاب بستاق که ایشان ابستا و وستا خوانند بر گشتاسب عرضه کرد. (مجمل التواریخ). فرهنگ نویسان و بعض مورخین که ابراهیم را زردشت گمان برده اند اوستا را نیز صحف ابراهیم دانسته اند و این غلطی فاحش و خطائی روشن است. رجوع به اوستا شود
اَوِستا. اَستا. اَبستاق. وِستا. ستا. اوستاک. آبستا. اَبستاغ: همچو معماست فخر و همت او شرح همچو ابستاست فضل و سیرت او زند. رودکی. چو گلبن از بر آتش نهاد عکس افکند بشاخ او بر، دُرّاج شد ابستا خوان. خسروانی. و (زردشت) کتاب بستاق که ایشان ابستا و وستا خوانند بر گشتاسب عرضه کرد. (مجمل التواریخ). فرهنگ نویسان و بعض مورخین که ابراهیم را زردشت گمان برده اند اوستا را نیز صحف ابراهیم دانسته اند و این غلطی فاحش و خطائی روشن است. رجوع به اوستا شود
بمعنی اساس، بنیاد، متن اصلی، پناه و یاوری، در پهلوی اوستاک در متون تاریخی عربی بستاه، البستاه ابستا، الابستا و الابستاق آمده است. کتاب مذهبی ایرانیان قدیم و زردشتیان و یکی از آثار قدیمی و شایدقدیم ترین اثر مکتوب مردم ایران است. تعیین زمان و قدمت آن بسته به تعیین زمان زردشت میباشد. این کتاب در قدیم ظاهراً بسیار بزرگ بوده است و در روایات اسلامی آمده است که بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بوده است که اسکندر آنرا سوزاند. در زمان بلاش (اول) اشکانی و سپس در دورۀ ساسانیان (در زمان اردشیر بابکان بوسیلۀ تنسر و پسرش شاپور بوسیلۀ آذربد مهر سپندان) بجمعآوری و ترتیب و تدوین اوستا پرداختند. و گویند اوستای کنونی یک پنجم آن است. در زمان ساسانیان تفسیری بزبان پهلوی بر اوستا نوشتند که آنرا زند گویند و غالباً اوستا را با کلمه زند با هم می آورند وسپس شرحی بر زند نوشتند و آنرا پازند نامیدند که زبانش پاکتر و روان تر از زبان زند میباشد. یعنی هزوارش در آن وجود ندارد اوستا دارای 21 نسک و در پنج قسمت است. یسنا (دارای 72 فصل که 17 فصل آن گاتها را تشکیل می دهد) ، ویسپرد، وندیداد، یشتها، خرده اوستا. قسمتهای مختلف اوستا در زمانهای مختلف و بوسیلۀ اشخاص نوشته شده است و گویند فقط گاتها از خود زردشت است. اوستا مشتمل است بر نیایش اهورمزدا و امشاسپندان و ایزدان و موضوع های اخلاقی و دینی و داستانهای ملی و غیره. اوستا ظاهراً اول بار در قرن 18 میلادی بوسیلۀ آنکتیل دوپرون بزبان فرانسوی ترجمه و در 1771م. در سه جلددر پاریس منتشر شد و سپس مستشرقین بزرگ و بخصوص آلمانها به این کتاب توجه خاص کردند و همه کتاب و یا قسمتی از آنرا ترجمه کردند مانند اشپیگل (ترجمه آلمانی، سه جلد 1852-1863م. لایپزیک) ، دو هارله (ترجمه فرانسوی 1881م. پاریس) و دارمستتر (ترجمه فرانسوی سه جلد 1892-1893 پاریس) فریتس ولف (ترجمه آلمانی 1910 استراسبورگ) بارتولومه، گلدنر و غیره. یشتها (در دو مجلد) و یسنا (در دو مجلد) و گاتها و وندیداد بفارسی ترجمه شده و در بمبئی و ایران بطبع رسیده است. (از دایرهالمعارف فارسی). بگفتۀ دین کرت در عهد هخامنشیان دو نسخه از اوستا در ایران بوده است که اسکندر یکی را در آتش سوزی استخر سوخته و نسخت دیگر را اسکندربا خود برده و آنچه راجع بطب و نجوم و فلسفه و جغرافیا و جز آن بوده بیونانی نقل داده و بخشهای دیگر ازمیان رفته است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اوستا در یک عصر و بیک زبان نوشته نشده. قسمتی که بزردشت منسوب است و قدیم ترین جزء اوستاست موسوم به گات ها میباشد و آن هفده سرود است. (یادداشت ایضاً). بر حسب روایات در سال سی امین سلطنت گشتاسب، زردشت این کتاب را بر 12 هزار پوست گاو بخط زرین به گشتاسب عرضه میکند و او دین زردشت می پذیرد. اوستا دارای هشتاد وسه هزار کلمه است و تفسیر پهلوی اوستا که در دورۀ ساسانیان شده است امروزه متجاوز از یکصدوچهل هزار کلمه است. در زمان شاهان ساسانی بگرد کردن پراکنده های اوستا پرداخته اند و تنها 348 فصل بدست آمده است از محفوظات موبدان و آنرا به بیست ویک نسک بخشیده اند و از اوستای ساسانی نیز امروز ظاهراً بیش از یک ربع آن در دست نیست
بمعنی اساس، بنیاد، متن اصلی، پناه و یاوری، در پهلوی اوستاک در متون تاریخی عربی بستاه، البستاه ابستا، الابستا و الابستاق آمده است. کتاب مذهبی ایرانیان قدیم و زردشتیان و یکی از آثار قدیمی و شایدقدیم ترین اثر مکتوب مردم ایران است. تعیین زمان و قدمت آن بسته به تعیین زمان زردشت میباشد. این کتاب در قدیم ظاهراً بسیار بزرگ بوده است و در روایات اسلامی آمده است که بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بوده است که اسکندر آنرا سوزاند. در زمان بلاش (اول) اشکانی و سپس در دورۀ ساسانیان (در زمان اردشیر بابکان بوسیلۀ تنسر و پسرش شاپور بوسیلۀ آذربد مهر سپندان) بجمعآوری و ترتیب و تدوین اوستا پرداختند. و گویند اوستای کنونی یک پنجم آن است. در زمان ساسانیان تفسیری بزبان پهلوی بر اوستا نوشتند که آنرا زند گویند و غالباً اوستا را با کلمه زند با هم می آورند وسپس شرحی بر زند نوشتند و آنرا پازند نامیدند که زبانش پاکتر و روان تر از زبان زند میباشد. یعنی هزوارش در آن وجود ندارد اوستا دارای 21 نسک و در پنج قسمت است. یسنا (دارای 72 فصل که 17 فصل آن گاتها را تشکیل می دهد) ، ویسپرد، وندیداد، یشتها، خرده اوستا. قسمتهای مختلف اوستا در زمانهای مختلف و بوسیلۀ اشخاص نوشته شده است و گویند فقط گاتها از خود زردشت است. اوستا مشتمل است بر نیایش اهورمزدا و امشاسپندان و ایزدان و موضوع های اخلاقی و دینی و داستانهای ملی و غیره. اوستا ظاهراً اول بار در قرن 18 میلادی بوسیلۀ آنکتیل دوپرون بزبان فرانسوی ترجمه و در 1771م. در سه جلددر پاریس منتشر شد و سپس مستشرقین بزرگ و بخصوص آلمانها به این کتاب توجه خاص کردند و همه کتاب و یا قسمتی از آنرا ترجمه کردند مانند اشپیگل (ترجمه آلمانی، سه جلد 1852-1863م. لایپزیک) ، دو هارله (ترجمه فرانسوی 1881م. پاریس) و دارمستتر (ترجمه فرانسوی سه جلد 1892-1893 پاریس) فریتس ولف (ترجمه آلمانی 1910 استراسبورگ) بارتولومه، گلدنر و غیره. یشتها (در دو مجلد) و یسنا (در دو مجلد) و گاتها و وندیداد بفارسی ترجمه شده و در بمبئی و ایران بطبع رسیده است. (از دایرهالمعارف فارسی). بگفتۀ دین کرت در عهد هخامنشیان دو نسخه از اوستا در ایران بوده است که اسکندر یکی را در آتش سوزی استخر سوخته و نسخت دیگر را اسکندربا خود برده و آنچه راجع بطب و نجوم و فلسفه و جغرافیا و جز آن بوده بیونانی نقل داده و بخشهای دیگر ازمیان رفته است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). اوستا در یک عصر و بیک زبان نوشته نشده. قسمتی که بزردشت منسوب است و قدیم ترین جزء اوستاست موسوم به گات ها میباشد و آن هفده سرود است. (یادداشت ایضاً). بر حسب روایات در سال سی امین سلطنت گشتاسب، زردشت این کتاب را بر 12 هزار پوست گاو بخط زرین به گشتاسب عرضه میکند و او دین زردشت می پذیرد. اوستا دارای هشتاد وسه هزار کلمه است و تفسیر پهلوی اوستا که در دورۀ ساسانیان شده است امروزه متجاوز از یکصدوچهل هزار کلمه است. در زمان شاهان ساسانی بگرد کردن پراکنده های اوستا پرداخته اند و تنها 348 فصل بدست آمده است از محفوظات موبدان و آنرا به بیست ویک نسک بخشیده اند و از اوستای ساسانی نیز امروز ظاهراً بیش از یک ربع آن در دست نیست
جاسوس و چاپلوس. منهی. کارآگاه. این کلمه را در فرهنگها انیشه و ایشه و در فرهنگ اسدی ابیشه نیز بهمین معنی ضبط کرده اندو شاهدی برای هیچیک نیاورده اند. تنها در فرهنگ اسدی آمده است: ابیشه، جاسوس بود. شهید گوید: در کوی تو ابیشه همی گردم ای نگار دزدیده تا مگرت ببینم به بام بر. و ظاهراً صور دیگر، مصحف این صورت اخیر یعنی ابیشه است، رسم الخط قدیم اپیشه. رجوع به اپیشه شود
جاسوس و چاپلوس. مُنهی. کارآگاه. این کلمه را در فرهنگها انیشه و ایشه و در فرهنگ اسدی ابیشه نیز بهمین معنی ضبط کرده اندو شاهدی برای هیچیک نیاورده اند. تنها در فرهنگ اسدی آمده است: ابیشه، جاسوس بود. شهید گوید: در کوی تو ابیشه همی گردم ای نگار دزدیده تا مگرْت ببینم به بام بر. و ظاهراً صور دیگر، مصحف این صورت اخیر یعنی ابیشه است، رسم الخط قدیم اپیشه. رجوع به اپیشه شود