- ابرار
- چیرگی، بسیارفرزندی، جمع بار - بر، نیکوکاران، جمع بار و بر نیکان نیکو کاران
معنی ابرار - جستجوی لغت در جدول جو
- ابرار
- بسیار فرزندی، چیرگی، نیکوکاران
- ابرار
- برّها، نیکویی ها، جمع واژۀ برّ
- ابرار
- جمع بر، نیکان، نیکوکاران
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع بعر، پشکل ها
سرگرداندن شاد کردن
بینا گردانیدن دیده ها، چشمها، ج بصر
آلت، افزار
در امری پافشاری کردن
درخش زدگی (درخش برق)، بیم دادن، خود آرایی: زن
پیسی آوردن (پیسی برص)
بیرون آوردن
آب خنک دادن، سست گرداندن، خنکی
بزرگ گرداندن، به شگفت افکندن
جمع برج، خوبرویان وشن چهرگان، جمع برج برجها دوازده بخش منطقه البروج، کوشک و قلعه و کرانه قوی قلعه،جمع برج خوبرویان
پاک گرداندن پاوش، بیزاری جستن، به کردن، از بدهی رهاندن، از بدهی رهاندن، برداشتن پیمان، زینهاربرداشتن بیزار کردن بیزاری، به کردن از بیماری بیمار را به کردن شفا بخشودن خوب کردن آسانی بخشودن، صرف نظر کردن داین از دین خود باختیار و میل، تبرئه کردن شخصی ذمه شخص دیگر اعم از حق مالی و غیر مالی. بنابراین ابراء در فقه بمعنای وسیع تری از آنچه در حقوق بکار میرود استعمال میشود ولی بهر دو معنی ایقاع می باشد و احتیاج بقبول مدیون ندارد
گندان بدبو کردن دهان
گذار دریایی دریانوردی، شورابی، فراوانی آب، فراوانی، جمع بحر دریاها
دهش، باز داشتن، آزمایش کردن
نام شهری است در ترکستان زرشک از گیاهان زرشک اثرار
نیزه زدن
زرشک
جمع حر، آزادگان، ایرانیان جمع حر حران آزادان آزادگان، ایرانیان
حرکت دادن، بیرون آوردن باد و باران از ابر، ونیز بمعنی پیشاب و شاش هم گویند
جمع زر، گویک های گریبان گویک گوی کوچک تکمه دار شدن
رازها، ج سر پنهان وپوشیده کردن پنهان وپوشیده کردن
پافشاری، سماجت کردن در انجام کاری
جمع شریر، بدان
دوشیزگان، شتابیدن، نابسودگان
بینایی ها، چشمان، دیدن
پافشاری، پافشاری کردن، استوار کردن
آشکاری، نشان دادن، آشکارکردن، نمایانی، نمایش
بیزاری جویی، پاک گردانی، پاوش
آزمایش، بازداری، دهش
پافشاری، پاپیچی