جدول جو
جدول جو

معنی ابرات - جستجوی لغت در جدول جو

ابرات
(اِ بَ)
جمع واژۀ ابره. سوزنها
لغت نامه دهخدا
ابرات
(سِ گُ)
ماهر شدن بکاری
لغت نامه دهخدا
ابرات
(اَ)
جمع واژۀ برت. مردان راهبر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عبرات
تصویر عبرات
جمع واژۀ عبره، حساب کردن مالیات محصول، مالیات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابراج
تصویر ابراج
برج ها، ساختمانهای بلند، قلعه ها، جمع واژۀ برج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابیات
تصویر ابیات
بیت ها، دو مصراع از شعر، خانه ها، جمع واژۀ بیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبرات
تصویر مبرات
مبرت ها، کارهای نیک، جمع واژۀ مبرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابراز
تصویر ابراز
ظاهر ساختن، آشکار کردن، بیرون آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابرام
تصویر ابرام
اصرار کردن، پافشاری کردن در امری، در علم حقوق تایید حکم یک دادگاه در دادگاه بالاتر یا هم ارزش، استوار کردن، استواری، به ستوه آوردن، تایید کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابرار
تصویر ابرار
برّها، نیکویی ها، جمع واژۀ برّ
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
جمع واژۀ صابره
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابراز
تصویر ابراز
بیرون آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبرات
تصویر مبرات
خوبیها، نیکویی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابرات
تصویر صابرات
جمع صابره، شکیبایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابیات
تصویر ابیات
جمع بیت، دو مصراع شعر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابرام
تصویر ابرام
در امری پافشاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابراق
تصویر ابراق
درخش زدگی (درخش برق)، بیم دادن، خود آرایی: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهرات
تصویر اهرات
جمع اهره، مانه ها ،کاچار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبرات
تصویر سبرات
جمع سبره، بامدادان خنک
فرهنگ لغت هوشیار
گشن دادن خرما بن و اصلاح آن مایه خرما بن نر را بخرما بن ماده رساندن، هلاک کردن، اصلاح کشت و زرع
فرهنگ لغت هوشیار
چیرگی، بسیارفرزندی، جمع بار - بر، نیکوکاران، جمع بار و بر نیکان نیکو کاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابراص
تصویر ابراص
پیسی آوردن (پیسی برص)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اثر، این امر اثرات وخیم دارد، توضیح: این جمع را فصیح نمیدانند چه جمع اثر در عربی (آثار) و (اثور) است و طبق قواعد جمع عربی مصدری که از سه حرف بیشتر دارد به - ات جمع بسته شود ولی (اثر) سه حرف بیش ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبرات
تصویر عبرات
جمع عبره، اشک چشم
فرهنگ لغت هوشیار
پاک گرداندن پاوش، بیزاری جستن، به کردن، از بدهی رهاندن، از بدهی رهاندن، برداشتن پیمان، زینهاربرداشتن بیزار کردن بیزاری، به کردن از بیماری بیمار را به کردن شفا بخشودن خوب کردن آسانی بخشودن، صرف نظر کردن داین از دین خود باختیار و میل، تبرئه کردن شخصی ذمه شخص دیگر اعم از حق مالی و غیر مالی. بنابراین ابراء در فقه بمعنای وسیع تری از آنچه در حقوق بکار میرود استعمال میشود ولی بهر دو معنی ایقاع می باشد و احتیاج بقبول مدیون ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع برج، خوبرویان وشن چهرگان، جمع برج برجها دوازده بخش منطقه البروج، کوشک و قلعه و کرانه قوی قلعه،جمع برج خوبرویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابراح
تصویر ابراح
بزرگ گرداندن، به شگفت افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابراد
تصویر ابراد
آب خنک دادن، سست گرداندن، خنکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابراز
تصویر ابراز
((اِ))
بروز دادن، بیرون آوردن، آشکار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابرام
تصویر ابرام
((اِ))
استوار کردن، محکم کردن کار، پافشاری کردن، اصرار کردن، به ستوه درآوردن، شکوفه برآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابرار
تصویر ابرار
جمع بر، نیکان، نیکوکاران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابراء
تصویر ابراء
بیزاری جویی، پاک گردانی، پاوش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابرار
تصویر ابرار
بسیار فرزندی، چیرگی، نیکوکاران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابراز
تصویر ابراز
آشکاری، نشان دادن، آشکارکردن، نمایانی، نمایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابرام
تصویر ابرام
پافشاری، پافشاری کردن، استوار کردن
فرهنگ واژه فارسی سره