جدول جو
جدول جو

معنی ابجال - جستجوی لغت در جدول جو

ابجال(سُ حَ / حِ گَ)
بسنده کردن به. اکتفا کردن به. بس کردن از
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابطال
تصویر ابطال
بطل ها، شجاعان، دلیران، دلاوران، جمع واژۀ بطل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابلال
تصویر ابلال
از بیماری نجات یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
باطل کردن، لغو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابدال
تصویر ابدال
مردم شریف، صالح و نیکوکار، مردان خدا، در تصوف اوتاد، بدیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابدال
تصویر ابدال
قرار دادن چیزی به جای چیز دیگر، بدل کردن، عوض کردن، در علم زبانشناسی عوض شدن حرفی با حرف دیگر به دلیل ساده شدن تلفظ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوجال
تصویر اوجال
وجل ها، خوف ها، ترس ها، بیم ها، جمع واژۀ وجل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابسال
تصویر ابسال
به گرو دادن، گرو کردن، حرام کردن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعجال
تصویر اعجال
پیشی گرفتن، درگذشتن از، شتابانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجال
تصویر انجال
فرزندان، نسلها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوجال
تصویر اوجال
جمع وجل، باک ها بیم ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایجال
تصویر ایجال
ترساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجال
تصویر ارجال
فروگذاشتن، مولش دادن (مولش مهلت)، پیاده گردانیدن فرودکشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجبال
تصویر اجبال
جمع جبل، کوه ها به کوه شدن کوه نوردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخجال
تصویر اخجال
شرمنده کردن شرماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
باطل کردن، رد، عزل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابجاج
تصویر ابجاج
شادکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابحال
تصویر ابحال
بسنده کردن به
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابدال
تصویر ابدال
تغییر دادن، عوض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابدال
تصویر ابدال
((اَ))
جمع بدل یا بدیل، نیکان، صالحان، که جهان به برکت وجود ایشان برپاست، نجیبان، شریفان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجال
تصویر انجال
جمع نجل، فرزندان، نسل ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابدال
تصویر ابدال
((اِ))
عوض و بدل کردن، قرار دادن حرفی به جای حرفی دیگر برای دفع ثقل و سنگینی، یکی از اقسام نه گانه وقف مستعمل چون تبدیل تاء به هاء در رحمت و رحمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
((اَ))
جمع بطل، دلیران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
((اِ))
باطل کردن، لغو کردن، بیهوده کردن، ناچیز کردن، دروغ و باطل گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
بیهوده سازی، هیچ سازی، ناچیز کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابدال
تصویر ابدال
جایگزینی، دگردیسی، غلندران
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
Nullification
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
аннулирование
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
Aufhebung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
анулювання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
unieważnienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
废止
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
anulação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
annullamento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ابطال
تصویر ابطال
anulación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی