جدول جو
جدول جو

معنی ابالخ - جستجوی لغت در جدول جو

ابالخ(اَ لِ)
جمع واژۀ بلیخ برخلاف قیاس، و بلیخ نام نهریست به رقّۀ بغداد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ژَ اَ)
بر بول کردن داشتن. کمیزانیدن. سرپا گرفتن
لغت نامه دهخدا
(اِبْ با لَ / اِ لَ)
گروه و گله، از پرندگان و اسبان و شتران، پی درپی آینده از آنان، پشتۀ هیمه. پشتوارۀ کاه. دسته و بافۀ گیاه. بند کلان. پشتارۀ کلان: ضغث علی اباله، سختی بر سختی. بلیتی بر بلیتی. قوز بالا قوز. خصبی بر خصبی. فراخی و ارزانی بر فراخی و ارزانی دیگر. نور علی نور. ج، ابابیل، سیاست، زه چاه، یاران و قبیلۀ کسی
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
بزرگ منش. (تاج المصادر بیهقی). متکبر. گردن کش. مؤنث: بلخاء، نام مردی از یهود اهل اسکندریه که کیش عیسوی گرفت و در سال 54 میلادی به افسس آمده اظهار ایمان کرد
لغت نامه دهخدا
(اُبْ با)
جمع واژۀ آبل، به معنی استاد و دانا بچرانیدن شتر، اشتری که به گیاه تر کفایت کند از آب
لغت نامه دهخدا
(اَبْ با)
راعی ابل. ساربان. اشتربان. شترچران
لغت نامه دهخدا
تصویری از اباله
تصویر اباله
سرپاگرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابال
تصویر ابال
شبان، شترچران، شتردار
فرهنگ واژه فارسی سره