- اباس
- زن بد خوی
معنی اباس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باقلا
لاباس عندنا. نزد ما ترس و باکی نیستند نا باک نداریم: هر چه کان گفت کان لا یجوز چنین آن دگر گفت عندنا لاباس. (ناصرخسرو) توضیح در عربی گویند لاباس به او را ضرر و مانعی نیست) و لاباس علیک (ترا ترسی نیست)
پوشاک، جامه، تن پوش، رخت
نومیدی هاژی
وام، قرض
آنچه زیر بغل گیرند
اشتربند، رگ ران ریسمانی که بوسیله آن خرده دست شتر بر بندند تا دست از زمین برداشته دارد بند، نام رگی است در پای. بیخ انگدان بیخ انجدان
جماعتی آمیخته از هر جنس مردم
انگشتان
روا دانستن روایی، آشکار کردن
سیل عظیم، موج دریا
بازداشت از خرید و فروش ورستاد (وقف) داراک بندی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
شیر بیشه، نام پسر عبدالمطلب عموی پیامبر (ص)، لقب برادر امام حسین علمدار شجاع صحرای کربلا
شبان، شترچران، شتردار
رگ ران
تن زدگی، روی تافت، سرپیچی
بنیاد، پایه، شالوده، زیرساخت
زیرک و دانا گردانیدن
جامه نهادن جامه پوشاندن
شتاب کردن، اسرع
مردمان
نا امید شدن
پروه (غنیمت)، شیر بیشه، بنده، ستمکار
پی، بنیاد، پایه، شالوده
شیر بیشه
عبوس، ترش رو، بداخم، اخمو
عبوس، ترش رو، بداخم، اخمو
ایاز، نسیم شب، نسیم سرد، باد خنک
مایوس شدن، ناامید شدن، اندوهگین شدن
انس ها، مردم ها، بشرها، انسان ها، جمع واژۀ انس
آبان، ماه هشتم از سال خورشیدی ایرانی، ماه دوم پاییز، آبان ماه، فرشتۀ موکل بر آب، روز دهم از هر ماه خورشیدی
سرب، فلزی نرم، چکش خور، قابل تورق و کم دوام به رنگ خاکستری که در مجاورت هوا تیره و در ۳۲۷ درجه سانتی گراد حرارت ذوب می شود. برای ساختن ساچمه، گلوله، حروف چاپخانه و روکش سیم های برق به کار می رود
ترشرو و بد اخم
بزرگسر، فربه منگنه
پوشاک، پوشش، بالاپوش، جامه