اراضی دیم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مأها (ماء یارکث) لیس من ماء سغد انّما هی عیون و المباخس بها کثره. (صوره الاقالیم اصطخری، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و زروع اهل السرخس مباخس است. (از معجم البلدان، ذیل کلمه سرخس، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به بخس شود
اراضی دیم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مأها (ماء یارکث) لیس من ماء سغد انّما هی عیون و المباخس بها کثره. (صوره الاقالیم اصطخری، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و زروع اهل السرخس مباخس است. (از معجم البلدان، ذیل کلمه سرخس، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به بخس شود
ظالم. کم کننده حق کسی. (آنندراج). باخسه. - امثال: تحسبها حمقاء و هی باخس، و بروایتی باخسه، در حق زیرکی گویند که خود را احمق وانماید و اصل مثل آنست که شخصی زنی را گول پنداشته از فرط طمع مال خود را بمالش آمیخت تا در وقت تقسیم مال جید ستاند. زن عندالمقاسمه راضی نشد و شکایت پیش قاضی برد. قاضی مال زن بزن رهانید و بر آن مرد عتاب کرد و تاوان فرمود و گفت تو زن را فریب میدهی آن مرد در جوابش گفت: تحسبها حمقاء و هی باخس، ای و هی ظالمه. (منتهی الارب)
ظالم. کم کننده حق کسی. (آنندراج). باخسه. - امثال: تحسبها حمقاء و هی باخس، و بروایتی باخسه، در حق زیرکی گویند که خود را احمق وانماید و اصل مثل آنست که شخصی زنی را گول پنداشته از فرط طمع مال خود را بمالش آمیخت تا در وقت تقسیم مال جید ستاند. زن عندالمقاسمه راضی نشد و شکایت پیش قاضی برد. قاضی مال زن بزن رهانید و بر آن مرد عتاب کرد و تاوان فرمود و گفت تو زن را فریب میدهی آن مرد در جوابش گفت: تحسبها حمقاء و هی باخس، ای و هی ظالمه. (منتهی الارب)