جدول جو
جدول جو

معنی ائتلاف - جستجوی لغت در جدول جو

ائتلاف
همایه
تصویری از ائتلاف
تصویر ائتلاف
فرهنگ واژه فارسی سره
ائتلاف
سازواری، پیوشتگی یگانستن بهم پیوستن با هم پیوستن با هم شدن، الفت یافتن موء انست یافتن، الفت موء انست پیوستگی. الفت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
ائتلاف
به هم پیوستن دو یا چند گروه یا سازمان برای رسیدن به اهداف خاص، با هم الفت داشتن، الفت یافتن
تصویری از ائتلاف
تصویر ائتلاف
فرهنگ فارسی عمید
ائتلاف
Coalition
تصویری از ائتلاف
تصویر ائتلاف
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ائتلاف
коалиция
دیکشنری فارسی به روسی
ائتلاف
Koalition
دیکشنری فارسی به آلمانی
ائتلاف
коаліція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ائتلاف
koalicja
دیکشنری فارسی به لهستانی
ائتلاف
联盟
دیکشنری فارسی به چینی
ائتلاف
coalizão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ائتلاف
coalizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ائتلاف
coalición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ائتلاف
coalition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ائتلاف
coalitie
دیکشنری فارسی به هلندی
ائتلاف
พันธมิตร
دیکشنری فارسی به تایلندی
ائتلاف
koalisi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ائتلاف
مائيّةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
ائتلاف
गठबंधन
دیکشنری فارسی به هندی
ائتلاف
קואליציה
دیکشنری فارسی به عبری
ائتلاف
連合
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ائتلاف
연합
دیکشنری فارسی به کره ای
ائتلاف
koalisyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ائتلاف
muungano
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ائتلاف
জোট
دیکشنری فارسی به بنگالی
ائتلاف
اتحاد
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

یوتاری پادیاری، نا سازگاری، ستیزه، جانشینی، شکم روش عدم موافقت، ناسازگاری، با یکدیگر خلاف کردن، نزاع، مشاجره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختلاف
تصویر اختلاف
ناهمگونی، ناسازگاری، ناجور بودن، دوگانگی، ناهمسانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعتلاف
تصویر اعتلاف
چریدن علف خوردن چهار پایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغتلاف
تصویر اغتلاف
در نیامدن، خوشبوی کردن خویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ائتناف
تصویر ائتناف
از سر گرفتن باز آغازیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ائتلاق
تصویر ائتلاق
سپید نمایی
فرهنگ لغت هوشیار
جنبیدن زه در زهدان، ترش گشتن شیر، گوالیدن گیاه، شوریدگی در هم و بر همی
فرهنگ لغت هوشیار
بهم پیوستن با هم پیوستن با هم شدن، الفت یافتن موء انست یافتن، الفت موء انست پیوستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختلاف
تصویر اختلاف
با یکدیگر خلاف کردن، مخالف شدن، ناسازگاری داشتن، ناجور بودن، ناسازگاری، رفت و آمد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اختلاف
تصویر اختلاف
((اِ تِ))
با یکدیگر ناسازگاری کردن، نزاع کردن، تغییر مکان ظاهری ستاره
فرهنگ فارسی معین