اختشاب شعر، شعر گفتن چنانکه آید بی فکرت بسیار و تصنّع. خشب شعر، پیکار کردن. جدل کردن با کسی، شمشیر نیام را خوردن از تیزی. (تاج المصادر بیهقی). اختضام
اختشاب شعر، شعر گفتن چنانکه آید بی فکرت بسیار و تصنّع. خَشْب ِ شعر، پیکار کردن. جدل کردن با کسی، شمشیر نیام را خوردن از تیزی. (تاج المصادر بیهقی). اختضام
ائتشاب. بهم درآمیختن و مجتمع گشتن: ایتشب القوم، بهم درآمیختند و مجتمع گشتند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کفته یا دردناک گردانیدن دست را و معیوب ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به این معنی مهموز اللام است. (ناظم الاطباء)
ائتشاب. بهم درآمیختن و مجتمع گشتن: ایتشب القوم، بهم درآمیختند و مجتمع گشتند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کفته یا دردناک گردانیدن دست را و معیوب ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به این معنی مهموز اللام است. (ناظم الاطباء)