معنی أُمِّيَّة - جستجوی لغت در جدول جو
أُمِّيَّة
بی سوادی
بی سَوادی
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سُمِّيَّة
سمّیت
سَمّیَت
دیکشنری عربی به فارسی
حُرِّيَّة
آزادی
آزادی
دیکشنری عربی به فارسی
كُلِّيَّة
تمامیت، کالج
تَمامِیَت، کالِج
دیکشنری عربی به فارسی
كَمِّيَّة
کمّیّت، مقدار
کَمّیَّت، مِقدار
دیکشنری عربی به فارسی
أُمِّيّ
مادری، مامان من، بی سواد
مادَری، مامان مَن، بی سَواد
دیکشنری عربی به فارسی