شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، آتش پاره، لخچه، ابیز، بلک، ایژک، ضرمه، سینجر، جمر، جذوه، جرقّه، خدره، لخشه، جمره، آلاوه، اخگر، ژابیژ
شَرارِه، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، آتَش پارِه، لَخچِه، اَبیز، بِلک، ایژَک، ضَرَمِه، سَیَنجُر، جَمر، جَذوِه، جَرَقّه، خُدرِه، لَخشِه، جَمَرِه، آلاوِه، اَخگَر، ژابیژ
شراره. شرر آتش: زآتش حسرت و آییژ حسد صد کرت سوختی سینۀ بحرو دل کان آزردی. سراج الدین قمری. ، بویمادران. رجوع به ابیژ و آبید و ابید شود. و البته یکی از این صور درست و باقی مصحف است
شراره. شرر آتش: زآتش حسرت و آییژ حسد صد کرت سوختی سینۀ بحرو دل کان آزردی. سراج الدین قمری. ، بویمادران. رجوع به ابیژ و آبید و اَبید شود. و البته یکی از این صور درست و باقی مصحف است