خشت پخته، آجر، (ربنجنی)، کرمید: بر در و بام برف پنداری بیخته گچ و کشته آگور است، مسعودسعد، خانه جغد را بکوشیدی بگچ آگور و نقش پوشیدی آن گچ آگور کرده خانه دین وین بیاراسته بنور یقین، سنائی، آهک کافوروش اندوده بر آگور او خشت زرین را مطلا کرده گوئی آب سیم، ابن یمین
خشت پخته، آجر، (ربنجنی)، کرمید: بر در و بام برف پنداری بیخته گچ و کشته آگور است، مسعودسعد، خانه جغد را بکوشیدی بگچ آگور و نقش پوشیدی آن گچ آگور کرده خانه دین وین بیاراسته بنور یقین، سنائی، آهک کافوروش اندوده بر آگور او خشت زرین را مطلا کرده گوئی آب سیم، ابن یمین
نوعی دوتار که بیشتر در میان صحرانشینان و روستاییان متداول است، نوعی ساز سیمی سادهبرای مثال طنینش چنان می نماید ز دور / که از پهنۀ دشت بانگ چگور (بهار - ۹۴۴)
نوعی دوتار که بیشتر در میان صحرانشینان و روستاییان متداول است، نوعی ساز سیمی سادهبرای مثال طنینش چنان می نماید ز دور / که از پهنۀ دشت بانگ چگور (بهار - ۹۴۴)
طاقچه ای که در کنار دیوار درست می کنند و خوراک چهارپایان را در آن می ریزند، جای علف خوردن چهارپایان، کنایه از اسطبل، طویله، آخورگاه آخور کسی پر بودن: کنایه از بی نیازی او از لحاظ مادی
طاقچه ای که در کنار دیوار درست می کنند و خوراک چهارپایان را در آن می ریزند، جای علف خوردن چهارپایان، کنایه از اسطبل، طویله، آخورگاه آخور کسی پُر بودن: کنایه از بی نیازی او از لحاظ مادی
حریص، صاحب آز، آزمند، برای مثال چو داننده مردم بود آزور / همی دانش او نیاید به بر (فردوسی - ۷/۵۲)برای مثال جرعۀ جام جود اگر بخورم / نکند درد منّتم مخمور ی مرد باش ای حمیّت قانع / خاک خور ای طبیعت آزور (انوری - ۲۳۸)
حریص، صاحب آز، آزمند، برای مِثال چو داننده مردم بُوَد آزور / همی دانش او نیاید به بر (فردوسی - ۷/۵۲)برای مِثال جرعۀ جام جود اگر بخورم / نکند دُرد منّتم مخمور ی مرد باش ای حمیّت قانع / خاک خور ای طبیعت آزور (انوری - ۲۳۸)