جدول جو
جدول جو

معنی آکلین - جستجوی لغت در جدول جو

آکلین
(کِ)
جمع واژۀ آکل
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آیلین
تصویر آیلین
(دخترانه)
هاله اطراف ماه، هاله، خرمن ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
(فِ)
جمع واژۀ آفل:
شد صفیر باز جان در مرج دین
نعره های لااحب الاّفلین.
مولوی.
ناخوشت آید مقال آن امین
در نبی که لااحب الاّفلین.
مولوی
لغت نامه دهخدا
آکنه، حشو:
بهر آکین چاربالش اوست
هر پری کاین کبوتر افشانده ست،
خاقانی،
و رجوع به آگین شود
لغت نامه دهخدا
نام قریه ای از مرو به سفلای رود خارقان
لغت نامه دهخدا
(کُ / کُ لَ / کَ لی)
منزل اول است از ری برای کسی که قصد خوار را داشته باشد. (از معجم البلدان). دهی از دهستان فشافویۀ بخش مرکزی ری است که در شهرستان تهران واقع است و 555 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). نام قریه ای به ری و ثقه الاسلام محمد بن یعقوب بن اسحاق (متوفی به سال 329) از آنجاست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
از هم پاشیدن، متلاشی شدن، ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
خاکستر، کرک، دودی که به هنگام روشن کردن بخاری، از آن برخیزد.، گوسفند ماده ی شاخ دار
فرهنگ گویش مازندرانی