جدول جو
جدول جو

معنی آهار - جستجوی لغت در جدول جو

آهار
(دخترانه)
گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید قرمز نارنجی صورتی یا دو رنگ که انواع گوناگون کمپر و پرپر دارد
تصویری از آهار
تصویر آهار
فرهنگ نامهای ایرانی
آهار
ماده ای مرکب از نشاسته، کتیرا و مانند آنکه به پارچه یا کاغذ می زنند تا محکم، سفت و براق شود
گلی درشت و پر برگ به رنگ های مختلف سفید، زرد، سرخ کم رنگ که بلندی بوته اش به نیم متر می رسد و آن را در باغچه ها می کارند و گیاه یک ساله است
تصویری از آهار
تصویر آهار
فرهنگ فارسی عمید
آهار
چیزی از نشاسته یا کتیرا یا صمغ و یالعاب خطمی و مانند آن که جامه و کاغذ و جز آن را بدان آغارند تا شخ ّ و محکم شود یا صیقل و مهره گیرد. شو. شوی. شوربا. پت. خورش. آش. آش جامه. پالوده. بت. آهر. تانه. بخیر. آغار. لعاب. و فعل آن آهاردن و آهاریدن و آهار دادن و آهار کردن و آهار زدن باشد در متعدی. و در لازم آهار شدن و آهار گرفتن:
سوار بود بر اسبان چو شیر بر سر کوه
پیاده جمله بخون داده جامه را آهار.
عماره یا عنصری.
در گنج بگشاد و دینار داد
روان را بخون دل آهار داد.
فردوسی.
چو او [رخش سست گردد پیاده شوم
بخون و خوی آهارداده شوم.
فردوسی.
بیا تا بکشتی پیاده شویم
بخون و خوی آهارداده شویم.
فردوسی.
درخشیدن تیغ الماسگون
سنانهای آهارداده بخون.
فردوسی.
همه بوم و بر زیر نعل اندرون
چو کرباس آهارداده بخون.
فردوسی.
الماس کرده چنگ را خوش کرده دل نیرنگ را
آهار داده سنگ را از کشتن شیران بدم.
لامعی.
شد خوب به نیکو سخنت دفتر ناخوب
دفتر بسخن خوب شود، جامه به آهار.
ناصرخسرو.
از این پس چون شد از آهار جسمی
مرا در کالبد جانی موقر.
ناصرخسرو.
جامه ست مثل طاعت و آهار بر او علم
چون جامه نباشد بچه کار آید آهار؟
ناصرخسرو.
مرا پرس کز مهر او آستینم
ز مکرش بخون دل آهار دارد.
ناصرخسرو.
شخص را پاکی آورد حمام
جامه را تازگی دهد آهار.
نظام قاری.
، نام گلی است باساق باریک و تا یک گز ساق آن برشود و گلها برنگهای مختلف دهد، برگ آن پرزدار و مزغّب و شخ و شکننده است و گل و برگ آن بوی و عطر ندارد، در فرهنگها باین کلمه معنی فولاد جوهردار نیز داده و بیت ذیل را شاهد آورده اند:
نهاد از کمین هرکه سالار بود
عمودش ز پولاد آهار بود.
اسدی.
و این مثال برای دعوی رسا نیست، ونیز معنی طعام بدان داده اند و شاهدی برای آن یافته نشده است و گمان می برم کلمه خورش که یکی از مترادفات شوی و پت و آهار است منشاء این التباس شده است. و در تأیید معنی طعام برای آهار گفته اند که ناهار مرکب از ’نا’ی حرف نفی و آهار به معنی طعام است. والله اعلم
لغت نامه دهخدا
آهار
نام گردنه ای میان شهرستانک و رودبار در ایالت تهران، نام دره ای در ناحیۀ رودبار طهران و نام قریه ای در آن درّه در نزدیک قریۀ اوشان، و در این دره معادن سنگ گچ فراوانست، نام یکی از آب راهه های جاجرود که در اوشان بجاجرود پیوندد
لغت نامه دهخدا
آهار
مایعی که از نشاسته یا کتیرا درست می کنند و به پارچه می زنند تا سفت و براق شود
فرهنگ فارسی معین
آهار
گیاهی از تیره مرکبان جزو دسته پیوسته گلبرگ ها که اصل آن از مکزیک است و دارای گونه های متعدد زینتی است
فرهنگ فارسی معین
آهار
پرداخت، جلا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آهار
طعامٌ
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به عربی
آهار
Starched
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
آهار
amidonné
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آهار
gestärkt
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به آلمانی
آهار
iliyosafishwa
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به سواحیلی
آهار
نشاستہ لگا ہوا
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به اردو
آهار
স্টার্চযুক্ত
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به بنگالی
آهار
전분 처리된
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به کره ای
آهار
nişasta ile yapılan
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
آهار
зірваний
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به اوکراینی
آهار
スターチをかけた
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به ژاپنی
آهار
מעובד
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به عبری
آهار
крахмалистый
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به روسی
آهار
dicampur tepung maizena
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
آهار
ผงซักฟอก
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به تایلندی
آهار
gestijfde
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به هلندی
آهار
almidonado
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
آهار
amido
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
آهار
engomado
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به پرتغالی
آهار
上浆的
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به چینی
آهار
skrobiowy
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به لهستانی
آهار
स्टार्च किया हुआ
تصویری از آهار
تصویر آهار
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وهار
تصویر وهار
(دخترانه)
فصل بهار (نگارش کردی: وههار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آبار
تصویر آبار
جمع بئر، چاه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهار
تصویر مهار
کنترل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زهار
تصویر زهار
آلت تناسلی، آلات تناسلی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آزار
تصویر آزار
اذیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آمار
تصویر آمار
جمعیت
فرهنگ واژه فارسی سره