جدول جو
جدول جو

معنی آنگلند - جستجوی لغت در جدول جو

آنگلند
(لَ)
آنگلتر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انگلند
تصویر انگلند
اخککندو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لندلند
تصویر لندلند
غرغر، سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ گَ لَ)
چوبی باشد مدور و مجوف و دسته دار که سنگریزه ها در جوف آن ریخته باشند و چون بجنبانند صدایی کند و طفلان را بدان مشغول سازند. (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ دَ رَ قِ)
دهی است از دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 12000گزی باختر رامیان، کنار راه شوسۀ رامیان به گرگان. هوای آن معتدل و دارای 240 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن برنج، غلات، توتون، سیگار و صیفی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی زنان بافتن شال، کرباس و پارچه های ابریشمی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
رجوع به آکند شود
لغت نامه دهخدا
(نَنْ)
یا آنند و زیراب. نام خرّه ای از ولوپی سوادکوه، و قریۀ بزرگ آن زیراب است
لغت نامه دهخدا
(لُلُ)
غرغر. رجوع به لند و لندیدن شود
لغت نامه دهخدا
(لِ تِ)
انگلیس. انگلستان. مجموع جزایر بریتانیا
لغت نامه دهخدا
(کُ شُ دَ)
آکندن. پر ساختن. انباشتن
لغت نامه دهخدا
(گو نَ / نِ)
بر آنگونه. بدانگونه. بدانسان. بر آنسان:
بدانگونه آن لشکر نامدار
بیامد روارو سوی کارزار.
فردوسی.
بدانگونه آن سنگ را برگرفت
کزو ماند لشکر سراسر شگفت.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آنلید
تصویر آنلید
فرانسوی زرفینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگند
تصویر آگند
انباشتن آگندن، در کلمات مرکب بمعنی آگنده آید: جگر آگند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنگندن
تصویر آنگندن
آکنده، پرساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنگونه
تصویر آنگونه
آنسان آن وجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لندلند
تصویر لندلند
((لُ لُ))
غرغر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنلید
تصویر آنلید
زرفینی
فرهنگ واژه فارسی سره
جایی که درختان بلند قامت روییده باشد و تنومندی درختان مانع
فرهنگ گویش مازندرانی
گلند
فرهنگ گویش مازندرانی
بلعیدن، قورت دادن
دیکشنری اردو به فارسی