جدول جو
جدول جو

معنی آناناس - جستجوی لغت در جدول جو

آناناس
میوۀ مخروطی شکل درشت، آبدار و معطر دارای پوست چوبی سخت و خاردار که دارای، درخت این میوه با برگ های دراز و گل های خوشه ای ریز آبی
تصویری از آناناس
تصویر آناناس
فرهنگ فارسی عمید
آناناس
نام درختی با میوه ای بهمان نام
لغت نامه دهخدا
آناناس
فرانسوی بر گرفته از عین الناس تازی کاجدیس گیاهی از دسته آناناسها نزدیک به تیره نرگسیها از راسته تک لپه ییها. اصل این گیاه از آمریکاست و برگهایش دراز و غالبا دور آنها خاردار است. گلهایش خوشه یی و بساقه چسبیده است، میوه گیاه مذکور که جزو مرکبات است یعنی چندین میوه گیاه مذکور که جزو مرکبات است یعنی چندین میوه در یک پوست جمع شوند و تشکیل یک میوه بزرگ دهد (مانند پرتقال نارنج و لیمو)، این میوه خوراکی است و از آن کمپوت مربا و ترشی سازند. یا آناناس وحشی. نوعی آناناس که خودروست و میوه اش از آناناس معمولی کوچکتر است آناناس بری یبانی آناناس
فرهنگ لغت هوشیار
آناناس
درخت کوچکی که در آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی می روید. برگ هایش دراز و گل هایش خوشه ای است، میوه اش درشت و لذیذ است. از آن کمپوت، مربا و ترشی هم درست می کنند، عین الناس، قشطه
فرهنگ فارسی معین
آناناس
کاجدیس
تصویری از آناناس
تصویر آناناس
فرهنگ واژه فارسی سره
آناناس
آناناس: دعوت شدن به یک ضیافت و یا یک سفره دیدن آناناس در خواب، علامت سعادتمند شدن است. 2ـ خوردن یا چیدن آناناس در خواب، نشانه رسیدن به پیروزی در آینده ای نزدیک است 3ـ اگر خواب ببینید در هنگام مهیا کردن آناناس برای میز غذا پوست زبر آن دستتان را می خراشد، علامت آن است که پیرامون موضوعی نگران و پریشان خواهید شد که سرانجام برایتان راحتی و موفقیت به ارمغان خواهد آورد - لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آنچنان
تصویر آنچنان
آن طور، به طوری، آن گونه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آناغالس
تصویر آناغالس
گیاهی زینتی با گل های ستاره شکل که مصرف دارویی هم دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
ناآشنا، بیگانه، غیر معروف
فرهنگ فارسی عمید
از دهات دهستان دول بخش حومه شهرستان ارومیه است، در 46 هزارگزی جنوب شرقی ارومیه و 9500 گزی مغرب جادۀ شوسۀ ارومیه به مهاباد، در درۀ سردسیری واقع است و 178 تن سکنه دارد، آبش از چشمه تأمین میشود، محصولش غلات، توتون، چغندر و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی آنجا جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
ناشناخته مجهول، غریب بیگانه، بی اطلاع بی خبرناآگاه، ناشناخت متنکروار: (چون ضحاک تازی برخاست (جمشید) بگریخت و ده سال تمام در عالم تنها ناشناس بگردید {یا به ناشناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنانات
تصویر کنانات
جمع کنانه، ترکش ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنچنان
تصویر آنچنان
بطوری بقسمی بدانگونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنشناس
تصویر بنشناس
ناشناس ناشناخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخناس
تصویر انخناس
واپس ماندن سپس ماندن بازگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
((ش))
غریب، بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
نکره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آناکاو
تصویر آناکاو
آنالیست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
Uncharted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
inexploré
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
未知的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
isiyojulikana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
미지의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
keşfedilmemiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
অপরিচিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
अज्ञात
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
onontdekt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
inesplorato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
unerforscht
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
невивчений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
неизведанный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
nieodkryty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
inexplorado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
inexplorado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناشناس
تصویر ناشناس
未開拓の
دیکشنری فارسی به ژاپنی