جدول جو
جدول جو

معنی آماره - جستجوی لغت در جدول جو

آماره(رَ / رِ)
آمار
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اماره
تصویر اماره
امارها، کسانی که بسیار امر می کنند، برانگیزانندگان به بدی و شر، جمع واژۀ امار
فرهنگ فارسی عمید
دوال یا تسمه که کفش دوز بر درز میان رویه و تخت کفش بدوزد تا آب و خاک درون کفش نرود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آواره
تصویر آواره
گم گشته، سرگشته، سرگردان، بی خانمان، در به در، دور از وطن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هماره
تصویر هماره
همواره، همیشه، پیوسته، پی در پی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آماده
تصویر آماده
مهیا، ساخته، بسیجیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماره
تصویر سماره
خاکشی خاکشی خاکشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آواره
تصویر آواره
از وطن دور، سرگردان
فرهنگ لغت هوشیار
اسپرغم، بوب (فرش شاهانه)، دوده تیره، سر پوش، ناوگان جنگی آباد کردن، آبادانی، لاد (بنا) ساختمان مزد سماختمان
فرهنگ لغت هوشیار
حساب، حد اندازه، عدد، نمره. یا دانش (علم) شمار. علم حساب. یا شمار... در ردیف در زمره. یا روز علم. روز رستخیز قیامت. یا بشمار آوردن، به حساب آوردن احتساب. یا به علم رفتن، به حساب آمدن محسوب شدن، یا شمار باریک کردن، مناقشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غماره
تصویر غماره
پر آبی، گول شدن خر شدن، تنبلی سستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خماره
تصویر خماره
میکده
فرهنگ لغت هوشیار
نشان، دیدارگاه، هنگام، شارسان، فرمانروایی کشور، فرماندهنده، چیره، برانگیزنده، فرمانروائی، امیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زماره
تصویر زماره
مونث زمار نی زن، نی نای، جه (زنا کار زن) نوعی نای که نوازند
فرهنگ لغت هوشیار
حاضر مهیا مستعد، گچی روانتر از بوم، هنگام شروع مسابقه داور پس از ذکر (بجای خود) (آماده) گوید و سپس با شلیک تیر یا دمیدن در سوت مسابقه شروع میشود. گاه بجای آماده (حاضر) گویند. یا آماده بودن، مهیا بودن مستعد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دماره
تصویر دماره
کشتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذماره
تصویر ذماره
دلیری، پس سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماره
تصویر حماره
ماده خر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زماره
تصویر زماره
((زَ مّ رِ یا رَ))
نوعی نای که نوازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هماره
تصویر هماره
((هَ ر))
همواره، همیشه، دایم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شماره
تصویر شماره
((شُ رَ یا رِ))
عدد، شمار، عددی که نماد و نشانه چیزی است، عددی که نوبت یا رتبه کسی یا چیزی را نشان دهد، عددی که اندازه چیزی را نشان دهد، هر واحد از روزنامه، مجله و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آماده
تصویر آماده
((دِ))
حاضر، مهیّا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آواره
تصویر آواره
((رِ))
بی خانمان، دربه در، گم گشته، فراری، پراکنده، پریشان، ستم، آزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اماره
تصویر اماره
((اَ مّ رِ))
بسیار امر کننده، گمراه کننده، خواهش های شیطانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اماره
تصویر اماره
((اِ رِ))
نشان، نشانه، علامت، جمع امارات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شماره
تصویر شماره
عدد، کد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هماره
تصویر هماره
معمولا، نوعا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آماری
تصویر آماری
Statistical
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آماده
تصویر آماده
Poised, Prepared, Ready
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آماری
تصویر آماری
статистический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آماده
تصویر آماده
готовый , подготовленный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آماری
تصویر آماری
statistisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آماده
تصویر آماده
bereit, vorbereitet
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آماده
تصویر آماده
готовий , підготовлений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آماری
تصویر آماری
статистичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی