جدول جو
جدول جو

معنی آلاچی - جستجوی لغت در جدول جو

آلاچی
هیل، و امروز هل گویند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلاچیق
تصویر آلاچیق
نوعی از خیمه یا خانۀ چوبی و سایبانی از برگ و ساقۀ درختان که در باغ یا صحرا درست کنند، الاچق، الجوق، الچوق، ابّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاچی
تصویر لاچی
هل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، شوشمیر، خیربوا، هال، هیل، قاقله
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
هیل را گویند و به عربی قاقلۀ صغار خوانند و به زبان هندی نیز هیل را لاچی گویند. (برهان). سانسکریت الیکا. (حاشیۀبرهان چ معین از اشتینگاس). و رجوع به الایچی شود
لغت نامه دهخدا
قاقله باشد و آن را هال و هیل نیز گویند و داخل ادویۀ حارّه در طعام کنند، (برهان)، اسم هندی هیل است، (فهرست مخزن الادویه)، آلاچی
لغت نامه دهخدا
در کلمات مرکبه مخفف آلاینده:
نیست بر من روزه در بیماری دل زآن مرا
روزه باطل میکند اشک دهان آلای من،
خاقانی،
لبش گاهی بخواهش لقمه آلای
ولی در زیر لب لخت جگرخای،
طالب آملی
لغت نامه دهخدا
اغاجی و آغاجی و آغجی نیز در کتب آمده است، و ظاهراً بمعنی حاجب و پرده دار است، و اوچون واسطۀ بلاغ میان شاه و مردم یا وزراء بوده است: ملطفه به نزدیک اغاجی خادم خاصه بردم و بدو دادم و جائی فرود آمدم نزدیک سرای پرده وقت سحرگاه فراشی آمد و مرا بخواند برفتم اغاجی مرا پیش برد، (تاریخ بیهقی)، استادم رقعتی نوشت سخت درشت و بوثاق اغاچی آمد و رقعه بدو داد و ضمان کرد که وقتی سره جوید و برساند و پس بازآمد بدیوان و بر آغاچی پیغام را شتاب میکرد، (تاریخ بیهقی)، رقعتی نوشتم بامیر چنانکه رسم است که نویسند در معنی استعفا ... و آن رقعه به اغاچی دادم و برسانید، (تاریخ بیهقی)، و در جامعالتواریخ تحت عنوان الحجاب، یعنی حجاب طغرل بیک سلجوقی نام یکی از آنان را بدینگونه برده است: النذر الاغاجی، و نیز در راحهالصدور راوندی نام حاجبی را نگاشته است بدین صورت: الحاجب عبدالرحمن الب زن الاغاجی، الحاجب عبدالرحمن الاّغاجی
لغت نامه دهخدا
آلاجق، کوخ، کوله، رجوع به آلاجق شود
لغت نامه دهخدا
ترکی سرا پرده، تاژ (خیمه) سراپرده و سایبان دو ستونی نوعی خیمه که از جامه ستبر و ضخیم سازند، کلبه ای که بصورت خیمه های تارتار باشد
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی سراپرده، تاژ (خیمه) سراپرده و سایبان دو ستونی نوعی خیمه که از جامه ستبر و ضخیم سازند، کلبه ای که بصورت خیمه های تارتار باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلای
تصویر آلای
در کلمات مرکب بمعنی آلاینده آید: دهان آلای لقمه آلای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلچی
تصویر آلچی
ترکی ستاننده گیرننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلاچیق
تصویر آلاچیق
نوعی خیمه که از پارچه های ضخیم درست می کنند، سایبانی که میان باغ یا صحرا از شاخه های درخت و چوب سازند، آلاجق، آلاچق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلاچق
تصویر آلاچق
تارم، تاژ، سراپرده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آلچی
تصویر آلچی
ستاننده، گیرنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آلاچیق
تصویر آلاچیق
آلاچوب
فرهنگ واژه فارسی سره
سایبان، کپر، کومه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شاخ گاوی که زیاد باز باشد و در دو جهت مخالف رشد کند
فرهنگ گویش مازندرانی