جدول جو
جدول جو

معنی آقاسی - جستجوی لغت در جدول جو

آقاسی
بزرگ، مهتر، سرور، داروغۀ دیوان خانه، بزرگ در خانه
تصویری از آقاسی
تصویر آقاسی
فرهنگ فارسی عمید
آقاسی
شاید از ترکی آقا، سید + سی، حرف اضافه، نامی از نامها: حاج میرزا آقاسی،
- اشیک آقاسی، رئیس دربار،
- قوللرآقاسی، رئیس غلامان خاصه، داروغۀ دیوان خانه،
و رجوع به آغاچی شود
لغت نامه دهخدا
آقاسی
بزرگ در خانه، سرور
تصویری از آقاسی
تصویر آقاسی
فرهنگ لغت هوشیار
آقاسی
بزرگ، مهتر، سرور
تصویری از آقاسی
تصویر آقاسی
فرهنگ فارسی معین
آقاسی
پاسدار
تصویری از آقاسی
تصویر آقاسی
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قاسی
تصویر قاسی
سخت دل، سنگدل، بی رحم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایشیک آقاسی
تصویر ایشیک آقاسی
داروغۀ دیوانخانه
پرده دار مقرّب پادشاه که در همۀ اوقات می توانسته به حضور سلطان برود و واسطۀ میان شاه و مردم باشد، روزبان، پردگی، حاجب، سادن، پردگین، آغاجی
در دورۀ صفویه وزیر دربار و رئیس تشریفات دربار و مامور نظم و ترتیب مجلس پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوللرآقاسی
تصویر قوللرآقاسی
در دورۀ صفوی، رئیس و سرپرست غلامان سلطنتی
فرهنگ فارسی عمید
(وِ)
مثل، پادشاهی خدای راست. مأخوذ از آیۀ ’والملک یومئذ ﷲ’ (قرآن 56/22). یا آیاتی نظیر آنست. رجوع به ملک شود
لغت نامه دهخدا
(قُلْ لَ)
سردار غلامان. قل بمعنی غلام و لر علامت جمع چون الف و نون فارسی. آقاسی سردار:
از غلامان شاه مردان اوست
که درین عهد قللرآقاسی است.
داراب بیک جویا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
رجوع به ایشیک آقاسی شود
لغت نامه دهخدا
ایشک آقاسی، رئیس بیرون، ترسانیدن ببدی، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)، بیم کردن، (تاج المصادر بیهقی)، ترسیدن و ترسانیدن، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رئیس رؤسای بیرون، بجای دشخوار رسانیدن، به دشواری افتادن، (آنندراج) (منتهی الارب)، کم مال گردیدن، کم نمودن چیزی را، دشوار یافتن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
ایشیک آقاسی باشی بودن. شغل ایشیک آقاسی باشی. (فرهنگ فارسی معین) ، پیش آمدن بکاری. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، فرمان دادن بر کاری. (منتهی الارب) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
ایشیک آقاسی بودن. شغل ایشیک آقاسی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
سخت، سخت دل، (ناظم الاطباء)، سخت و سیاه دل، (غیاث)، سنگدل، دل سخت، قسی:
آن دل قاسی که سنگین خواندند
نامناسب بد مثالی راندند،
مولوی (مثنوی)،
ج، قسات
لغت نامه دهخدا
ابن سمکان نقیب، از محدثان است، وی از نجیب حرانی روایت شنیده است، (الدرر الکامنه ج 3 ص 241)
لغت نامه دهخدا
تخلص شاعری از متأخرین، اهل همدان
لغت نامه دهخدا
چگونگی و کیفیت و صفت آقا
لغت نامه دهخدا
نام تیره ای از طایفۀ بوئراحمدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آقائی
تصویر آقائی
سروری پانایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آقایی
تصویر آقایی
کیفیت و مقام آقا بزرگی بزرگواری
فرهنگ لغت هوشیار
مهتر غلامان رئیس غلامان: بدین جهت جمعی از غلامان گرجی و چرکس و غیز ذلک را در سلک پادشاهان در آورده قولل آقاسی که در این دودمان رسم نبوده تعیین فرمودند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاسی
تصویر قاسی
سخت و سیاهدل، سنگدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوللرآقاسی
تصویر قوللرآقاسی
ترکی سالار بردگان در زمان صفویان
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بار سالار (رییس تشریفات) سر پاسدار سر دسته دیوانخانه حاجب دربار رئیس دربار (صفویان)، داروغه دیوانخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایشیک آقاسی
تصویر ایشیک آقاسی
حاجب دربار رئیس دربار (صفویان)، داروغه دیوانخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایشیک آقاسی باشی
تصویر ایشیک آقاسی باشی
رئیس روسای بیرون رئیس تشریفات، رئیس ایشیک خانه (قاجاریان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایشیک آقاسی گری
تصویر ایشیک آقاسی گری
ایشیک آقاسی بودن شغل ایشیک آقاسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایشیک آقاسی
تصویر ایشیک آقاسی
حاجب دربار، رییس دربار، داروغه دیوانخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوللر آقاسی
تصویر قوللر آقاسی
مهتر غلامان، رییس غلامان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاسی
تصویر قاسی
سنگدل، بی رحم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آقایی
تصویر آقایی
سروری
فرهنگ واژه فارسی سره
خواجگی، ریاست، سروری، مهتری، نقابت، بزرگواری
متضاد: بندگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مه ابر نزدیک به زمین، ابرغلیظ همراه باران
فرهنگ گویش مازندرانی