جدول جو
جدول جو

معنی آطریلال - جستجوی لغت در جدول جو

آطریلال
غازایاقی، گیاهی بیابانی با برگ هایی دراز و بریده شبیه پای کلاغ با گل هایی سفید، ارتفاعی درحدود ۳۰سانتی متر و تخم هایی ریز و تلخ مزه، به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود
پای کلاغ، کلاغ پا، زغارچه، اطریلال، پاکلاغی، رجل الغراب
تصویری از آطریلال
تصویر آطریلال
فرهنگ فارسی عمید
آطریلال
تازی شده پا کلاغی از گیاهان
تصویری از آطریلال
تصویر آطریلال
فرهنگ لغت هوشیار
آطریلال
پاکلاغی
تصویری از آطریلال
تصویر آطریلال
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اطریلال
تصویر اطریلال
غازایاقی، گیاهی بیابانی با برگ هایی دراز و بریده شبیه پای کلاغ با گل هایی سفید، ارتفاعی درحدود ۳۰سانتی متر و تخم هایی ریز و تلخ مزه، به عنوان سبزی خوردن مصرف می شود
پای کلاغ، کلاغ پا، زغارچه، آطریلال، پاکلاغی، رجل الغراب
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
آطریلال. (فرهنگ نظام). و در ذیل آطریلال آرد: دوایی است که تخمش نافع برص است. لفظ مذکور مفرس از زبان بربری است و در عربی حشیشهالبرص نامیده میشود. (فرهنگ نظام). رجل الغراب. قازی آغی. آطریلال. (ناظم الاطباء). و در ذیل آطریلال آرد: مأخوذ از یونانی، گیاهی معمول در طب که قازی آغی (قازیاغی) گویند یعنی پنجۀ غاز، چه نورستۀ این گیاه شبیه به پنجۀ غاز است و یکی از اجزای سبزی صحرایی می باشد و چون از نورستۀ قازیاغی و گندنا، پلو سازند غذای بسیار نیکو و گوارایی حاصل میشود و نیز آش ماست قازیاغی از آش های بسیار لذیذ است. (ناظم الاطباء). بلغت رومی نام دوایی است که آن را بعربی حرزالشیاطین و حشیشهالبرص خوانند و تخم آن مستعمل است. (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم). بلغت بربری نام گیاه زردشکوفه ای است که بعربی غراب نامندش. (منتهی الارب). کلمه بربریست به معنی رجل الغراب و آن مثل شبت باشد در ساق وجمه جز آنکه گلش سفید است. و دانه های آن به مقدونس ماند. (از تاج العروس) ، اطفاء فتنه و جنگ، فرونشاندن آن. تسکین دادن آن. (از اقرب الموارد) ، مداومت دادن بر خوردن ماهی طافی. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اَ طِ)
آطریلال. اطریلال. طریلال. لغتی است بربری وبه عربی آنرا رجل الطیر گویند و ما امروز آنرا قازایاغی نامیم و نام فارسی آن: پاکلاغی، چنگ کاک، پای کلاغ، زرقون، موچه، موجه، یملک، یملیک، مچی است، و نامهای دیگر آن به عربی: رجل الغراب، جزرالغراب، رجل العقارب، رجل العقاب، رجل الزرزور، رجل العقعق، رجل الراعی، رجل الطیر، حرالشیطان، حشیشهالبرص باشد. شاخ گیاه او به چنگال مرغ ماند و گیاه او به شبت شبیه است و ساقش مربع است و تخم آن چون تخم کرفس است ببزرگی بشکل زیره و بلون کبود بغایت تلخ و با حرافت. گل آن سفید و برگش متفرق و تخم آنرا تخم خلال و تخم خلال خلیل و تخم جاروب و تخم خلیل نامند. و مستعمل در طب تخم آن است بطلا و شرب. و گویند آنچه سبز و تیره و شبیه به رازیانه است قسمی از دوقواست. و قسم کبود رنگ از تخم آنرا اآطریلال مصری گویند برخلاف سبز که اآطریلال عادی است
لغت نامه دهخدا
(اِ)
رجوع به اطریفل شود، جمع واژۀ اطّاط. (متن اللغه). رجوع به اطاط شود
لغت نامه دهخدا