جدول جو
جدول جو

معنی آصیه - جستجوی لغت در جدول جو

آصیه
(یَ)
آش که از گندم و خرما کنند
لغت نامه دهخدا
آصیه
آشام خرما، میخ چادر، گزند
تصویری از آصیه
تصویر آصیه
فرهنگ لغت هوشیار
آصیه
آشام خرما، گزند، میخ چادر
تصویری از آصیه
تصویر آصیه
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آسیه
تصویر آسیه
(دخترانه)
زن اندوهگین، ستون، نام همسر فرعون که موسی (ع) را از نیل گرفت و پنهانی از فرعون از او مراقبت کرد، نام کوهی در استان فارس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آریه
تصویر آریه
(پسرانه)
نام سپهدار ایرانی طرفدار کورش صغیر پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
(دخترانه)
آینده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آنیه
تصویر آنیه
اناها، ظروف، آوندها، جمع واژۀ انا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
مؤنث واژۀ آتی، آینده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خصیه
تصویر خصیه
بیضه، خایه
فرهنگ فارسی عمید
(خُصْ / خِصْ یَ)
خایه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). گند. جند. تخم. بیضه (یادداشت بخط مؤلف). در تحفۀ حکیم مؤمن درباره آن آمده است: از جمیع حیوان زبون ترین اعضاء و رطوبت در او غالب و مهمترین همه خصیۀ خروس فربه است مبهی و مولد خون... پختن و با نمک و سعتر استعمال نمودن است و خواص خصیۀ هر حیوانی در ضمن آن مذکور می گردد. در اختیارات بدیعی چنین آمده است: بهترین آن خایه خروس فربه بود و نیکی و بدی خصیه بحسب حیوان بود. طبیعت وی گرم و تر بود و گویند سرد و خشکست، غذای نیکو دهد خاصه خروس فربه منی زیادت گرداند. مصلح آن انجدان است: هوای آن گرمسیر است بغایت، چنانک مردم آنجا بتابستان خصیه در جفت بلوط گیرند و اگر ریش شود از عظیمی. (فارسنامۀ ابن بلخی)
لغت نامه دهخدا
(خُصْ یَ)
گوشوارۀ در گوش. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خِصْ یَ)
جمع واژۀ خصی ّ. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(صِ رَ)
گرایش و مهر و مایه و وسیلۀ نزدیکی از رحم و قرابت و خویشی وخویشاوندی و پیوند سببی و معروف و احسان و منت، رسن کوتاه که بدان دامن خیمه را بمیخ استوار کنند. پاچه بند. آخیه. اخیه. آری ّ. ج، اواصر
جمع واژۀ اصار. میخهای طناب، زنبیلها، چادرهائی که در آن گیاه پر کنند، ثقلها. بارها، گناهان، عهدها. پیمان ها، سوراخها (در گوش) ، سوگندان بطلاق زن یا آزادی بنده، نذرها
لغت نامه دهخدا
(یَ)
جویچه که برای آبیاری بسوی کشت آرند، بندآب. (مهذب الاسماء). ج، اواغی
لغت نامه دهخدا
(لی یَ)
تأنیث آلی ّ: اجسام آلیه
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شاید نام محلی که قصر آلیه منسوب بدانجاست. (مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
جمع واژۀ اناء. ظروف. آبدانها
لغت نامه دهخدا
(یَ)
تأنیث آنی. چیزی بغایت گرم. بغایت گرم
لغت نامه دهخدا
(خُ صی یَ)
خمی است که در خصوص کوفه ساخته میشود. (منتهی الارب). منه: دنان خصیه
لغت نامه دهخدا
تصویری از خصیه
تصویر خصیه
بیضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسیه
تصویر آسیه
زن اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنیه
تصویر آنیه
جمع انا، آوندان آبدان ها، جمع انا ظرفها ظروف آبدانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آصره
تصویر آصره
نیکی وآحسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخیه
تصویر آخیه
ستور بند میخ پیچ میخ آخور آبرو، زینهار، پیمان ستوربند میخ آخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آذیه
تصویر آذیه
موج دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
آینده مونث آتی آینده
فرهنگ لغت هوشیار
رهایی از بدی، برابر در سرما و گرما خنک گزوان (کزوان تازی گشته) از پرندگان، بازمان (سکته)، برابر در گرما و سرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصیه
تصویر وصیه
وصیت در فارسی اندرز سفارش خواستگویه خواستنامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصیه
تصویر عصیه
مصغر عصا چوبک چوبدست پدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصیه
تصویر خصیه
((خُ یِ))
بیضه، خایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنیه
تصویر آنیه
جمع اناء، ظرف ها، آبدان ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
((یِّ))
مؤنث آتی، آینده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آتیه
تصویر آتیه
آینده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آسیه
تصویر آسیه
استوار ساخت، اندوه گسار، ستون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آصره
تصویر آصره
بازوبند، خویشاوندی، مهربن
فرهنگ واژه فارسی سره