جدول جو
جدول جو

معنی آصار - جستجوی لغت در جدول جو

آصار
جمع واژۀ اصر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آذار
تصویر آذار
(دخترانه)
نام ماه سوم از سال شمسی عربی برابر با مارس یا فروردین، بهار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آهار
تصویر آهار
(دخترانه)
گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید قرمز نارنجی صورتی یا دو رنگ که انواع گوناگون کمپر و پرپر دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آغار
تصویر آغار
نم و رطوبت که به زمین یا در چیزی فروبرود و اثر آن باقی بماند، برای مثال عقیق زار شده ست آن زمین ز بس که ز خون / به روی دشت و بیابان فزون شده ست آغار (عنصری - ۷۵)، نم و رطوبت که از کوزه و مانند آن بیرون تراود، برای مثال از خاطر پرعلم سخن ناید جز خوب / از پاک سبو پاک برون آید آغار (ناصرخسرو - ۳۷۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آوار
تصویر آوار
گرد و خاک، غبار، برای مثال از آوار اسبان و گرد سپاه / بشد روشنایی ز خورشید و ماه (فردوسی - لغت نامه - آوار)، خاک، سنگ، آجر، گچ، تیر و دیگر مصالح ساختمانی که هنگام خراب شدن بنا فرومی ریزد، ویران
غارت، چپاول، برای مثال باد گویی نافه های تبتستان بر درید / باغ گویی کاروان شوشتر آوار کرد (فرخی - ۴۲۷)، آزار، رنج، ستم، فساد، بی نظم
آواره، برای مثال به من سپرد و ز من بستدند فرعونان / شدم به عجز و ضرورت ز خانمان آوار (مسعودسعد - ۲۲۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آذار
تصویر آذار
ماه سوم تقویم شمسی کشورهای عربی، بعد از شباط و قبل از نیسان، مطابق ماه مارس فرنگی. از ماه های سال سریانی یا رومی، ماه اول بهار، برای مثال این هنوز اول آذار جهان افروز است / باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار (سعدی۲ - ۶۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصار
تصویر حصار
دیوار، زندان، قلعه، دژ، کنایه از جایی که از دشمن به آن پناه می برند، در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبار
تصویر آبار
دارویی که از سرب و گوگرد تهیه می شد و در چشم پزشکی کاربرد داشت
جمع واژۀ بئر، چاهها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزار
تصویر آزار
اذیت، آسیب، گزند، برای مثال آزار بیش زاین گردون بینی / گر تو به هر بهانه بیازاری (رودکی - ۵۱۱) عملی که موجب رنجش دیگری شود، رنجش، بن مضارع آزردن و آزاردن، پسوند متصل به واژه به معنای
آزارنده مثلاً دل آزار، زیردست آزار، مردم آزار، بیماری، ناخوشی، درد و مرض، ناراحتی، کدورت، کینه
آزار تلخه: بیماری یرقان، زردی
آزار دادن: رنج دادن، آزار کردن، اذیت کردن، آزردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهار
تصویر آهار
ماده ای مرکب از نشاسته، کتیرا و مانند آنکه به پارچه یا کاغذ می زنند تا محکم، سفت و براق شود
گلی درشت و پر برگ به رنگ های مختلف سفید، زرد، سرخ کم رنگ که بلندی بوته اش به نیم متر می رسد و آن را در باغچه ها می کارند و گیاه یک ساله است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آچار
تصویر آچار
ترشی، هر چیز خوردنی که آن را در آب لیمو یا سرکه خیسانیده باشند و طعمش ترش شده باشد مثلاً آجیل آچار، چاشنی، برای مثال آچار سخن چیست معانی و عبارت / نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار (ناصرخسرو - ۳۷۷)
ابزار فلزی برای باز و بسته کردن پیچ و مهره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصار
تصویر قصار
کسی که جامه ها را بشوید و سفید کند، گازر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عصار
تصویر عصار
روغن گر، کسی که از دانه هایی مانند کرچک، کنجد و امثال آن ها روغن می گیرد، افشره گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصار
تصویر قصار
جهد، غایت جهد، منتهای کوشش، پایان کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آصال
تصویر آصال
وقت بین عصر و مغرب، آخر روز، شبانگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصار
تصویر قصار
قصیرها، کوتاه ها، جمع واژۀ قصیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عصار
تصویر عصار
گرد و غبار شدید، حین، هنگام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آثار
تصویر آثار
اثر، نشانه ها، علامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمار
تصویر آمار
حساب، شماره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصار
تصویر حصار
محاصره کردن، محصور کردن کسی یا سپاهی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصار
تصویر خصار
آزار، زیر جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آجار
تصویر آجار
جمع اجر بمعنی مزد
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی دست افزار (آچار برابر با پرورده ها و ترشی ها و زمین پست یا سراشیب پارسی است) انواع پرورده ها و ترشیها در آب لیمو و سرکه و مانند آن انواع ترشی آلات، زمین پست و بلند و سراشیب، درهم آمیخته ضم کرده. یا آجیل آچار. آجیلی که بدان زعفران و آب لیمو و گلپر زنند. کلید هر قفل، آلتی فلزی که بوسیله آن مهره های آهنین را باز کنند، قلم حکاکی درفش یا سنبک حکاکی. یا آچار پیچ گوشتی. آلتی فلزی که بوسیله آن پیچ را باز کنند
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته ماه سوم رومی ششمین ماه از ماههای سریانی که عرب آنها را} شهور الروم {نامد ماه اول بهار
فرهنگ لغت هوشیار
رنج عذاب شکنجه اذیت، تعب مشقت، کین کینه بغض عداوت، رنجیدگی رنجش شکراب، اندوه غم تیمار، تاء لم توجع، ضرب کوب صدمه، آفت، بیماری مرض ناخوشی بیماری مانند جنون و هاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبار
تصویر آبار
جمع بئر، چاه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آصال
تصویر آصال
جمع اصیل، شبانگاه، آفتاب زردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغار
تصویر آغار
نم، زه، ندا، عقیق وار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمار
تصویر آمار
جمعیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آزار
تصویر آزار
اذیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حصار
تصویر حصار
بارو، دیوار، پرچین، مرزبندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آصال
تصویر آصال
آفتاب زردی ها، شبانگاهان، نژادگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آثار
تصویر آثار
نشانه ها، یادبودها، یادگارها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبار
تصویر آبار
چاهها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آچار
تصویر آچار
دست افزار
فرهنگ واژه فارسی سره