جدول جو
جدول جو

معنی آساب - جستجوی لغت در جدول جو

آساب
جمع واژۀ اسب، مویهای برمکان و عانه یا موی شرم اندام
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آسیاب
تصویر آسیاب
آسیا، آسیای آبی، آس،
دندان آسیاب: در علم زیست شناسی دندان آسیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حساب
تصویر حساب
شمردن، شماره کردن، شماره، اندازه، در ریاضیات علمی که دربارۀ اعداد، ارقام و قواعد حسابداری بحث می کند
حساب جمّل (ابجد): حساب حروف هجا که مجموع آن ها در هشت کلمۀ مصنوعی ابجد گنجانده شده و برای ساختن ماده تاریخ در شعر به کار می رود. ابجد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آداب
تصویر آداب
عادات و رسوم که در یک جامعه پذیرفته شده، جمع ادب، روش های نیکو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آراب
تصویر آراب
عضوها، اندام ها
آراب سبعه: در فقه هفت موضع از بدن که هنگام سجده بر زمین می رسد و عبارت است از پیشانی، دو کف دست، دو سر زانو و دو انگشت بزرگ پا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسان
تصویر آسان
امری که انجام آن به راحتی ممکن باشد، بدون تلاش زیاد، به راحتی، سهل، آسوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسیب
تصویر آسیب
هر عیب، نقص یا جراحت که به سبب عاملی مانند ضربه ایجاد می شود، صدمه، تماس، سایش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسان
تصویر آسان
خوار، سهل، میسر، صعب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آساس
تصویر آساس
اسس، بنیادها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشاب
تصویر آشاب
آبچلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسیب
تصویر آسیب
زخم، کوب، ضرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسیاب
تصویر آسیاب
آسی که بقوت آب گردد، (توسعا) هر نوع آس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساب
تصویر حساب
شمار، شمردن، شماره کردن، محاسب، شمارگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تساب
تصویر تساب
از هم بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسای
تصویر آسای
در ترکیبات بمعنی آساینده آید: تن آسای جان آسای روان آسای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آراب
تصویر آراب
عضو بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آداب
تصویر آداب
جمع ادب، رسوم وعادات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کساب
تصویر کساب
الفنجگر به دست آوردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نساب
تصویر نساب
مرد دانا به انساب، عالم به انساب، نسب شناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسال
تصویر آسال
نشانها، آثار، علامات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسان
تصویر آسان
((ص. ق.))
امری که سخت و دشوار نباشد، سهل، مقابل دشوار، سخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نساب
تصویر نساب
((نَ سّ))
نسب شناس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حساب
تصویر حساب
((حِ))
شماره کردن، شماره، اندازه، دانش ریاضی، تخمین، برآورد، بدهی، قرض، کار خود را کردن متوجه خطر یا دشواری کار شدن، کار دست کسی بودن هوشیار بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آداب
تصویر آداب
جمع ادب، رسوم، عادات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسیاب
تصویر آسیاب
آسی که با نیروی آب کار می کند
آسیاب به نوبت: کنایه از لزوم رعایت کردن نوبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسیب
تصویر آسیب
زخم، صدمه، رنج، آفت، بلا، آزار، زیان، ضرر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آشاب
تصویر آشاب
نوشیدنی، شربت، غذای اندک، آشام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حساب
تصویر حساب
شمارش، رایشگری، شمارشگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پساب
تصویر پساب
فاضلاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آداب
تصویر آداب
روش ها، فرهنگ ها، آیین ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آسیب
تصویر آسیب
Damage
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آسان
تصویر آسان
Easy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آداب
تصویر آداب
Courteousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نساب
تصویر نساب
Genealogist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نساب
تصویر نساب
genealogista
دیکشنری فارسی به پرتغالی