جدول جو
جدول جو

معنی آزفه - جستجوی لغت در جدول جو

آزفه
رستخیز
تصویری از آزفه
تصویر آزفه
فرهنگ لغت هوشیار
آزفه
رستاخیز، شتابنده
تصویری از آزفه
تصویر آزفه
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
یکبار افکندن مرغ خود را بر زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، صاحب اقرب الموارد آرد: زفه. دفعه: جئته زفّهً او زفّتین، ای مره او مرتین
لغت نامه دهخدا
(زِ رَ)
جمع واژۀ ازار
لغت نامه دهخدا
(زُفْ فَ)
گروه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زمره. (اقرب الموارد). منه الحدیث: فی تزویج فاطمه علیهاالسلام انه صنع طعاماً و قال لبلال ادخل الناس علی زفه زفه، ای طائفه بعد طائفه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
آفه. آفت. ج، آفات
لغت نامه دهخدا
(نُ فَ)
کمی از آب و مانند آن. (از اقرب الموارد) (از المنجد). اندکی از آب و شراب و جز آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). آب اندک. (مهذب الاسماء). ج، نزف
لغت نامه دهخدا
(مِ زَفْ فَ)
نام یکی از آلات جولاهه. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(زْ / زَ / زِ دَ / دِ)
رجوع به آژده شود
لغت نامه دهخدا
(مِ زَفْ فَ)
محفه. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب مادۀ ’زف ف’). محفه ای که عروس را در آن نشانیده به خانه شوهر برند. (ناظم الاطباء). محفه که عروس را در آن کنند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زُ)
در بعض فرهنگها و ازجمله در صحاح هندوشاه آن را سنگ آبخورده معنی کرده اند. ظاهراً این کلمه مصحف آبرفت باشد
لغت نامه دهخدا
(زِ مَ)
آزم. ناب. نیش (دندان). ج، اوازم
لغت نامه دهخدا
(لِ فَ)
تأنیث آلف. خوگر. خوگیرنده. ج، آلفات، اوالف
لغت نامه دهخدا
(نِ فَ)
آنفۀ صبا، آنفۀ شباب، اوّل صبا. اوّل شباب. میعۀ صبا. میعۀ شباب
لغت نامه دهخدا
تصویری از آفه
تصویر آفه
آفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزف
تصویر آزف
شتابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زفه
تصویر زفه
گروه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزفه
تصویر نزفه
اندکی آب، اندکی می
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزمه
تصویر آزمه
ناب، نیش
فرهنگ لغت هوشیار
آذوقه
فرهنگ گویش مازندرانی