جدول جو
جدول جو

معنی آزآور - جستجوی لغت در جدول جو

آزآور
(وَ)
حریص. مولع. آزپرور. آزور
لغت نامه دهخدا
آزآور
آزور، مولع، آزپرور
تصویری از آزآور
تصویر آزآور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آزور
تصویر آزور
حریص، صاحب آز، آزمند، برای مثال چو داننده مردم بود آزور / همی دانش او نیاید به بر (فردوسی - ۷/۵۲)برای مثال جرعۀ جام جود اگر بخورم / نکند درد منّتم مخمور ی مرد باش ای حمیّت قانع / خاک خور ای طبیعت آزور (انوری - ۲۳۸)
فرهنگ فارسی عمید
آزور:
جرعۀ جام خود اگر بخورم
نکند درد منتم رنجور
فرد باش ای حمیت قانع
خاک خور ای طبیعت آزور،
انوری،
دهان تیر چنان باز مانده از پی چیست
اگر نشد بجگرگوشۀ عدوت آزور؟
کمال اسماعیل
لغت نامه دهخدا
(وَ)
حریص. (دهّار). آزمند. ورنج. صاحب آز. طامع. طمّاع. هلوع. ولوع. مولع:
چو داننده مردم شود آزور
همی دانش او نیاید ببر.
فردوسی.
چنین داد پاسخ که فرشیدورد
یکی آزور مرد بیخواب و خورد.
فردوسی.
مگر گوسفندش بود صدهزار
همان اشتر و اسب و خر زین شمار
زمین پر ز آکنده دینار اوست
که نه مغز بادش بتن در نه پوست
شکم گرسنه کالبد برهنه
نه فرزند و خویش و نه بار و بنه
گرفتار در دست آز و نیاز
تن از ناچریدن به رنج و گداز.
فردوسی.
دل آزور مرد باشد بدرد
بگرد طمع تا توانی مگرد.
فردوسی.
توانگر شود هرکه خشنود گشت
دل آزور خانه دود گشت.
فردوسی.
بچیزی فریبد دل آزور
که باشد نیازش بدان بیشتر.
اسدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آزور
تصویر آزور
آزمند حریص آزمند حریص طماع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزور
تصویر آزور
((وَ))
حریص، طماع
فرهنگ فارسی معین
آزپیشه، آزمند، حریص، طماع، طمع کار، مولع
متضاد: قانع
فرهنگ واژه مترادف متضاد