جدول جو
جدول جو

معنی آخا - جستجوی لغت در جدول جو

آخا
آخ، آفرین
لغت نامه دهخدا
آخا
آفرین
تصویری از آخا
تصویر آخا
فرهنگ لغت هوشیار
آخا
از توابع دهستان امیری، بخش لاریجان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آسا
تصویر آسا
(دخترانه)
مانند، زیور مایه زیبایی و آرایش، وقار و ثبات و تمکین و آسودگی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرخا
تصویر آرخا
(پسرانه)
آرکا، مایه اطمینان و پیشتگرمی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آتا
تصویر آتا
(پسرانه)
پدر، بزرگ، سرپرست، پدربزرگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آگا
تصویر آگا
(پسرانه)
آگاه، مطلع، با خبر،
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آلا
تصویر آلا
(دخترانه و پسرانه)
نعمتها، نیکی ها، پرچم، پروا، احتیاط
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آنا
تصویر آنا
(دخترانه)
دوست داشتنی ظریف خوش اندام، برانگیزاننده لطف و محبت، مادر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آزا
تصویر آزا
(پسرانه)
آزار دهنده آسیب رساننده، نام پادشاه مانایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آوا
تصویر آوا
(دخترانه)
صدا، صدایی که به آواز خوانده می شود یا از آلات موسیقی به گوش می رسد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آخش
تصویر آخش
(پسرانه)
نام موبدی در ایران قدیم، قیمت بها ارزش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آدا
تصویر آدا
(دخترانه)
پاداش مینوی، فرشته توانگری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرا
تصویر آرا
(دخترانه)
مخفف آراینده آرایشگر، زیور زینت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آخال
تصویر آخال
خاکروبه، آشغال، خاشاک، هر چیز دورافکندنی، برای مثال از بس گل مجهول که در باغ بخندید / نزدیک همه کس گل معروف شد آخال (فرخی - ۲۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
سقط، افکندنی، نابکار، حشو، فضول، بدترین چیزی، (فرهنگ اسدی، خطی)، و این کلمه صورتی از آشغال متداول امروز است:
از عمر نمانده ست بر من مگر آمرغ
در کیسه نمانده ست بمن بر مگر آخال،
کسائی مروزی،
از بس گل مجهول که در باغ بخندید
نزدیک همه کس گل معروف شد آخال،
فرخی،
ای مشکفشان زلفین ای غالیه گون خال
با هر دو بود غالیه و مشک چو آخال،
قطران،
جاهی و جلالی که بصندوق درون است
جاهی و جلالی است گران سنگ و پرآخال،
ناصرخسرو،
، تراشۀ چوب و قلم و خس و خاشاک و رفتۀ جاروب:
دامن تردامنان عقل در آخال کش
ساعد هودج کشان عشق پر خلخال کن،
سنائی،
، جفاء، جفال، آب آورد:
درّ معنی در بن دریای عزلت جای ساخت
وز پی دعوی بروی آبها آخال ماند،
سنائی،
و رجوع به آشغال شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ اخ، اخوان، اخوه
لغت نامه دهخدا
خوشا (براو)، خوشا براو (شاد پروبال او بخاله تا امام جمله آزادان شد او (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنا
تصویر آنا
بی درنگ فی الفور همان دم در یک لحظه بیکدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغا
تصویر آغا
خاتون، بیبی، سیده، بانو
فرهنگ لغت هوشیار
در کلمات مرکب بمعنی آماینده آید. آراینده مرصع: گوهرآمای لوء لوء آمای، پرکننده انبارنده، مستعد کننده مهیا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آقا
تصویر آقا
بزرگ، سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آکا
تصویر آکا
ترکی برادر کلان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع الا، روزی ها جمع الی الی والی نعمتها نیکیها نیکوییها، سرخ نیمرنگ، پشت گلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوا
تصویر آوا
آواز بانگ صوت، آواز، صیت شهرت، عقیده راءی یا آوای سرد. گفتار زشت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع اب. پدران اجداد: آبا و اجداد ما برین عقیده بودند، کشیشان (مسیحی) آبا کلیسا آبا کنیسه. یا آبا سبعه هفت پدران آبا سبعه. یا آبا علوی. پدران آسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
از درختان بده درختی است که بر ندهد سهم تو او فکنده به پیکان بید برگ بر پیکر معاند تو لرزه چون بده (نزاری کهستانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخال
تصویر آخال
سقط، افکندنی، فظول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخال
تصویر آخال
خاکروبه، آشغال، هر چیز دورانداختنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسا
تصویر آسا
قانون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آوا
تصویر آوا
صدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آکا
تصویر آکا
ابر برادر، برادر کلان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آقا
تصویر آقا
بان، خواجه، سرور، کدبان، کیا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آغا
تصویر آغا
بانو، بی خایه، زن
فرهنگ واژه فارسی سره
آشغال، خاشاک، خاکروبه، زباله
فرهنگ واژه مترادف متضاد