جدول جو
جدول جو

معنی آتاشه - جستجوی لغت در جدول جو

آتاشه
کارمند وابستۀ سفارتخانه که دارای ماموریت مخصوص باشد، وابسته
تصویری از آتاشه
تصویر آتاشه
فرهنگ فارسی عمید
آتاشه
فرانسوی وابسته
تصویری از آتاشه
تصویر آتاشه
فرهنگ لغت هوشیار
آتاشه
وابسته
تصویری از آتاشه
تصویر آتاشه
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتاش
تصویر آتاش
(پسرانه)
آداش، همنام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آتاش
تصویر آتاش
آداش، نسبت میان دو تن که یک نام داشته باشند، همنام، هم اسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آتشه
تصویر آتشه
برق، آذرخش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتاشه
تصویر اتاشه
آتاشه، کارمند وابستۀ سفارتخانه که دارای ماموریت مخصوص باشد، وابسته
فرهنگ فارسی عمید
(بَ شَ / شِ)
نوعی از شیرینی است (آنندراج). حلوا از هر قبیل که باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
گوساله مانند، یکی از شهرهای آموریان که در یهودا بود. و فعلاً آن را عجلان گویند و آن تلی است که به مسافت ده میل بشمال شرقی غزه واقع است. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(تَ شَ / شِ)
برق. آدرخش
لغت نامه دهخدا
تصویری از آتاشه نظامی
تصویر آتاشه نظامی
وابسته ارتشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتاشه میلیتر
تصویر آتاشه میلیتر
فرانسوی وابسته ارتشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتشه
تصویر آتشه
برق آذرخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتشه
تصویر آتشه
((تَ یا تِ ش ِ))
برق، آذرخش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتاشه
تصویر اتاشه
((اَ ش ِ))
آتاشه، وابسته، کارمند سفارتخانه که وظیفه ای خاص به عهده او محول است، اتاشه مطبوعاتی، اتاشه تجارتی، اتاشه نظامی
فرهنگ فارسی معین
پسوند تعیین نوع قدرت باروت مانند دو آتشه یا سه آتشه
فرهنگ گویش مازندرانی
تیشه، تیشه ی درودگری یا بنایی، انبرقندشکن
فرهنگ گویش مازندرانی