- рост
رشد، گسترش، قامت، منظّم بودن
معنی рост - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در حال منقضی شدن، نزدیک می شود
سادگی فکری، ساده
به طور ساده، ساده شده
فضا، جا باز کن، فضای بزرگ، فضایی
محض، تمیز کردن، ساده، ساده شده
روییدن، ریاست جمهوری
جوانه زنی، جوان تر
فراگیر، فراموشکار
وسعت، بی نهایت
افزایشی
شلّیک شده، شلّیک کنید
لایه سازی، یک لایه بگذارید
خرد، سلامت عقل
حق توزیع، حق بده
گسترده، به طور گسترده، وسیع، جادار، وصله شده
به طور وسیع، با وجدان، به طور راحت و جادار، راحت
رشد کردن، رطوبت، شکوفا شود
قابل رد، رمزگشایی شده است
رشد، گسترش
سرزندگی، نشاط
رد، امتناع
قابل انکار، منفی
قابل اثبات، بررسی کنید
رد شده، رد صلاحیّت
فضایی، فضایل
سادە کردن، سازنده بودن
پرسرعت، بپرسید
کشیده شدن، اعتراف کننده
منقضی شده، موفّق
سادگی، ساده لوح، معمولی بودن
به طور فضایی، اسپاستیک
افزایش، تشدید