żywotny حیاتی، بطور قابل ملاحظه ای، زنده دل، زنده کردن ادامه... حَیاتی، بِطُور قابِل مُلاحِظِه ای، زِندِه دِل، زِندِه کَردَن دیکشنری لهستانی به فارسی