معنی être - جستجوی لغت در جدول جو
être
بودن، باشد
ادامه...
بودَن، باشَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
tre
سه
ادامه...
سِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
être un pionnier
پیشگام شدن، پیشگام باشید
ادامه...
پیشگام شُدَن، پیشگام باشید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
être témoin de
شاهد بودن، شهادت دادن
ادامه...
شاهِد بودَن، شَهادَت دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
être occupé
مشغول بودن، مشغول باشد
ادامه...
مَشغول بودَن، مَشغول باشَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
être fier
افتخار کردن، افتخار کن
ادامه...
اِفتِخار کَردَن، اِفتِخار کُن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
être en désaccord
مخالفت کردن، مخالفت
ادامه...
مُخالِفَت کَردَن، مُخالِفَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
être d'accord
موافقت کردن، موافق
ادامه...
مُوافَقَت کَردَن، مُوافِق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
être courageux
شجاع بودن، شجاع باش
ادامه...
شُجاع بودَن، شُجاع باش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ancêtre
جدّ
ادامه...
جَدّ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bien-être
سلامتی، رفاه
ادامه...
سَلامَتی، رِفاه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
enchevêtrement
پیچیدگی، گره زدن، گرفتاری
ادامه...
پیچیدِگی، گِرِه زَدَن، گِرِفتاری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
peut-être
به طور ممکن، شاید
ادامه...
بِه طُورِ مُمکِن، شایَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی