معنی zumbir - جستجوی لغت در جدول جو
zumbir
زنبور زدن، زمزمه
ادامه...
زَنبور زَدَن، زِمزِمِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
zumbar
زنبور زدن، وزوز
ادامه...
زَنبور زَدَن، وِزوِز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
zumbido
وزوز کردن، وزوز
ادامه...
وِزوِز کَردَن، وِزوِز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
zumbido
وزوز کردن، وزوز گوش، وزوز
ادامه...
وِزوِز کَردَن، وِزوِز گوش، وَزوَز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
zombar
تمسخر کردن، مسخره کردن، لطیفه گفتن
ادامه...
تَمَسخُر کَردَن، مَسخَرِه کَردَن، لَطیفِه گُفتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sumber
منبع
ادامه...
مَنبَع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Lumber
راه رفتن سنگین
ادامه...
راه رَفتَن سَنگین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Number
شمارش کردن، شماره
ادامه...
شُمارِش کَردَن، شُمارِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
subir
تحت عمل قرار گرفتن، تحت
ادامه...
تَحتِ عَمَل قَرار گِرِفتَن، تَحتِ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
subir
بالا بردن، افزایش دهد
ادامه...
بالا بُردَن، اَفزایِش دَهَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
subir
برخاستن، بالا آمدن، پرواز کردن، بالا بردن
ادامه...
بَرخاستَن، بالا آمَدَن، پَرواز کَردَن، بالا بُردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
vumbi
گرد و غبارآلود، گرد و غبار، سرزندگی
ادامه...
گَرد و غُبارآلود، گَرد و غُبار، سَرزِندِگی
دیکشنری سواحیلی به فارسی