معنی załatany - جستجوی لغت در جدول جو
załatany
وصله خورده، پرواز کن
ادامه...
وَصلِه خُوردِه، پَرواز کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
zamazany
به طور مبهم، به صورت طفره آور، مبهم، تار شد، مرموز، تاریک، کثیف
ادامه...
بِه طُورِ مُبهَم، بِه صورَتِ طَفرِه آوَر، مُبهَم، تار شُد، مَرموز، تاریک، کَثیف
دیکشنری لهستانی به فارسی
zakazany
ممنوع، ممنوعیت، ممنوع است
ادامه...
مَمنوع، مَمنوعِیَت، مَمنوع اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
zagmatany
مشوّش، نزاع
ادامه...
مُشَوَّش، نِزَاع
دیکشنری لهستانی به فارسی
złamany
به طور شکسته، شکست ناپذیر
ادامه...
بِه طُورِ شِکَستِه، شِکَست ناپَذیر
دیکشنری لهستانی به فارسی