معنی yağmak - جستجوی لغت در جدول جو
yağmak
باریدن، به باران
ادامه...
باریدَن، بِه باران
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
taşmak
سرریز شدن، سرریز
ادامه...
سَرریز شُدَن، سَرریز
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sarmak
مارپیچ کردن، بسته بندی کنید، محصور کردن، در بر گرفتن، پیچیدن، بستن
ادامه...
مارپیچ کَردَن، بَستِه بَندی کُنید، مَحصور کَردَن، دَر بَر گِرِفتَن، پیچیدَن، بَستَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sapmak
انحراف داشتن، منحرف کردن، واگرا شدن، منحرف شدن
ادامه...
اِنحِراف داشتَن، مُنحَرِف کَردَن، واگَرا شُدَن، مُنحَرِف شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
uyarmak
توصیه کردن، برای هشدار دادن، تحریک کردن، هشدار دادن
ادامه...
تَوصِیَه کَردَن، بَرایِ هُشدار دادَن، تَحرِیک کَردَن، هُشدار دادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
uyanmak
بیدار بودن، برای بیدار شدن، بیدار شدن
ادامه...
بیدار بودَن، بَرایِ بیدار شُدَن، بیدار شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
takmak
وصل کردن، چسباندن
ادامه...
وَصل کَردَن، چَسباندَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tatmak
چشیدن، طعم
ادامه...
چِشیدَن، طَعم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tapmak
عشق ورزیدن، عبادت، پرستش کردن
ادامه...
عِشق وَرزیدَن، عِبادَت، پَرَستِش کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
saymak
حساب کردن، برای شمارش، شمارش کردن، پنداشتن
ادامه...
حِساب کَردَن، بَرایِ شُمارِش، شُمارِش کَردَن، پِنداشتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
varmak
رسیدن، برای رسیدن
ادامه...
رِسیدَن، بَرایِ رِسیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yıkmak
ویران کردن، نابود کردن، هموار کردن
ادامه...
ویران کَردَن، نابود کَردَن، هَموار کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yutmak
بلعیدن، قورت دادن
ادامه...
بَلعیدَن، قورت دادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yormak
خسته کردن، خستگی
ادامه...
خَستِه کَردَن، خَستِگی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yalamak
لیسیدن
ادامه...
لیسیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yaşamak
سکونت داشتن، زندگی کردن
ادامه...
سُکونَت داشتَن، زِندِگی کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
satmak
فروختن، برای فروش
ادامه...
فُروختَن، بَرایِ فُروش
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kaçmak
فرار کردن، برای فرار
ادامه...
فَرار کَردَن، بَرایِ فَرار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sağmak
شیر دوشیدن، شیر
ادامه...
شیر دوشیدَن، شیر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bakmak
مراقبت کردن، نگاه کردن، نگهداری کردن
ادامه...
مُراقِبَت کَردَن، نِگاه کَردَن، نِگَهداری کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yapmak
توانستن، انجام دادن، ساختن
ادامه...
تَوانِستَن، اَنجام دادَن، ساختَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yazmak
حک کردن، برای نوشتن، نوشتن
ادامه...
حَک کَردَن، بَرایِ نِوِشتَن، نِوِشتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yaymak
پخش کردن، تابش می کند، پراکنده کردن، تکثیر کردن، پرتو افکندن، گسترش دادن
ادامه...
پَخش کَردَن، تابِش می کُنَد، پَراکَندِه کَردَن، تَکثِیر کَردَن، پَرتو اَفکَندَن، گُستَرِش دادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yığmak
انباشته کردن، پشته
ادامه...
اَنباشتِه کَردَن، پُشتِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yakmak
سوزاندن، سوختن
ادامه...
سوزاندَن، سوختَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
basmak
چاپ کردن، چاپ کنید، فشار دادن، پا گذاشتن
ادامه...
چاپ کَردَن، چاپ کُنید، فِشار دادَن، پا گُذاشتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
çalmak
زنگ زدن، بازی کردن، دزدی کردن
ادامه...
زَنگ زَدَن، بازی کَردَن، دُزدی کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kalmak
ماندن، برای ماندن
ادامه...
ماندَن، بَرایِ ماندَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
batmak
غرق شدن
ادامه...
غَرق شدن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
boğmak
خفه کردن
ادامه...
خَفِه کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dalmak
غش کردن، غوطه ور شدن
ادامه...
غَش کَردَن، غوطه وَر شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kapmak
گرفتن، چنگ زدن، ربودن
ادامه...
گِرِفتَن، چَنگ زَدَن، رُبودَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kazmak
کندن، حفّاری، گودال کندن، حفّاری کردن، از خاک درآوردن
ادامه...
کَندَن، حَفّاری، گودال کَندَن، حَفّاری کَردَن، اَز خاک دَرآوَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kaymak
سر خوردن، خامه
ادامه...
سُر خُوردَن، خامِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
akmak
جاری بودن، جریان، جاری شدن
ادامه...
جاری بودَن، جَریان، جاری شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی