wzajemnie به طور متقابل، به صورت متقارن، متقابلاً، متقارن ادامه... بِه طُورِ مُتِقابِل، بِه صورَتِ مُتِقارِن، مُتِقابِلاً، مُتِقارِن دیکشنری لهستانی به فارسی