معنی warunkowy - جستجوی لغت در جدول جو
warunkowy
شرطی، مشروط بودن
ادامه...
شَرطی، مَشروط بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
warunkowo
به طور مشروط، به طرز مشکوکی، به طور شرایطی، گرفتگی، مشروط
ادامه...
بِه طُورِ مَشروط، بِه طَرزِ مَشکوکی، بِه طُورِ شَرایطی، گِرِفتِگی، مَشروط
دیکشنری لهستانی به فارسی
warunkować
شرط قرار دادن، تنظیم شرایط
ادامه...
شَرط قَرار دادَن، تَنظِیم شَرایِط
دیکشنری لهستانی به فارسی
bezwarunkowy
بی قید و شرط، بدون قید و شرط
ادامه...
بی قِید و شَرط، بِدونِ قِید و شَرط
دیکشنری لهستانی به فارسی