معنی vulgar - جستجوی لغت در جدول جو
vulgar
بی ادب، مبتذل
ادامه...
بی اَدَب، مُبتَذَل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
vulgar
بی ادب، مبتذل
ادامه...
بی اَدَب، مُبتَذَل
دیکشنری پرتغالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
sulcar
چالوس کردن، شیار
ادامه...
چالوس کَردَن، شیار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
purgar
پاکسازی کردن، پاکسازی
ادامه...
پاکسازی کَردَن، پاکسازی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pulsar
تپش داشتن، ضربان دار
ادامه...
تَپِش داشتَن، ضَرَبان دار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
salgar
نمک پاشیدن، نمک
ادامه...
نَمَک پاشیدَن، نَمَک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
voltar
بازگشتن، برای برگشتن
ادامه...
بازگَشتَن، بَرایِ بَرگَشتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
vingar
تلافی کردن، انتقام گرفتن
ادامه...
تَلافی کَردَن، اِنتِقام گِرِفتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
culpar
سرزنش کردن
ادامه...
سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
volar
پرواز کردن، پرواز کن
ادامه...
پَرواز کَردَن، پَرواز کُن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
volgare
بی ادب، مبتذل
ادامه...
بی اَدَب، مُبتَذَل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
jugar
سرگرم کردن، بازی کردن
ادامه...
سَرگَرم کَردَن، بازی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
lugar
مکان، محل
ادامه...
مَکان، مَحَل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
vagar
سرگردان شدن، سرگردان، گردش کردن
ادامه...
سَرگَردان شُدَن، سَرگَردان، گَردِش کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
lugar
مکان، محل
ادامه...
مَکان، مَحَل
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pular
پریدن، برای پریدن، پرش کردن، رد کردن
ادامه...
پَریدَن، بَرایِ پَریدَن، پَرِش کَردَن، رَد کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
vagar
گردش کردن، سرگردان، سرگردان شدن
ادامه...
گَردِش کَردَن، سَرگَردان، سَرگَردان شُدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
alugar
مجوّز دادن، استخدام کردن، اجاره کردن، اجاره دادن
ادامه...
مُجَوِّز دادَن، اِستِخدام کَردَن، اِجارِه کَردَن، اِجارِه دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
culpar
سرزنش کردن
ادامه...
سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
volcar
برگشت دادن، واژگون شدن، دفع کردن
ادامه...
بَرگَشت دادَن، واژگون شُدَن، دَفع کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
divulgar
فاش کردن
ادامه...
فاش کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
divulgar
فاش کردن، افشا کردن، تبلیغ کردن
ادامه...
فاش کَردَن، اِفشا کَردَن، تَبلِیغ کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Vulgar
بی ادب، مبتذل
ادامه...
بی اَدَب، مُبتَذَل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
julgar
قضاوت کردن، قضاوت کنید
ادامه...
قِضاوَت کَردَن، قِضاوَت کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
vulgair
بی ادب، مبتذل، بی ادبانه
ادامه...
بی اَدَب، مُبتَذَل، بی اَدَبانِه
دیکشنری هلندی به فارسی
vulgär
بی ادب، مبتذل، بی ادبانه
ادامه...
بی اَدَب، مُبتَذَل، بی اَدَبانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
purgar
پاکسازی کردن، پاکسازی
ادامه...
پاکسازی کَردَن، پاکسازی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
vengar
تلافی کردن، انتقام گرفتن
ادامه...
تَلافی کَردَن، اِنتِقام گِرِفتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pulsar
دکمه زدن، را فشار دهید
ادامه...
دُکمِه زَدَن، را فِشار دَهید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
aullar
زوزه کشیدن
ادامه...
زوزِه کِشیدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
vulgaire
بی ادب، مبتذل
ادامه...
بی اَدَب، مُبتَذَل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
hurgar
جستجو کردن، زیر و رو کردن
ادامه...
جُستُجو کَردَن، زیر و رو کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
colgar
آویزان بودن، آویزان کردن، آویزان شدن
ادامه...
آویزان بودَن، آویزان کَردَن، آویزان شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
juzgar
قضاوت کردن، قضاوت کنید
ادامه...
قِضاوَت کَردَن، قِضاوَت کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sugar
مکیدن
ادامه...
مَکیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی