معنی vagare - جستجوی لغت در جدول جو
vagare
سرگردان شدن، سرگردان
ادامه...
سَرگَردان شُدَن، سَرگَردان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
valore
ارزشمندی، ارزش، شجاعت
ادامه...
اَرزِشمَندی، اَرزِش، شُجاعَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
vague
مبهم
ادامه...
مُبهَم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
vazar
نشت کردن، نشت
ادامه...
نَشت کَردَن، نَشت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pagar
پرداخت کردن، پرداخت کنید
ادامه...
پَرداخت کَردَن، پَرداخت کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
amare
دوست داشتن، عشق
ادامه...
دوست داشتَن، عِشق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
arare
شخم زدن
ادامه...
شُخم زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
agire
عمل کردن، عمل کنید
ادامه...
عَمَل کَردَن، عَمَل کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
vague
ابهام، موج، مبهم
ادامه...
اِبهام، مُوج، مُبهَم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
avare
بخیل، خسیس، طمعکار، غیر سخاوتمند
ادامه...
بَخِیل، خَسیس، طَمَعکار، غِیرِ سِخاوَتمَند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pagar
پرداخت کردن، پرداخت کنید
ادامه...
پَرداخت کَردَن، پَرداخت کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
lavare
شستشو دادن، شستن
ادامه...
شُستِشو دادَن، شُستَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
legare
اتّحاد دادن، مقیّد کردن، بستن، بستن به، بسته شدن، باند زدن، رشته کردن
ادامه...
اِتِّحاد دادَن، مُقَیَّد کَردَن، بَستَن، بَستَن بِه، بَستِه شُدَن، باند زَدَن، رِشتِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dragare
گودال کندن، لایروبی
ادامه...
گودال کَندَن، لایروبی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
vapore
بخار
ادامه...
بُخار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pagare
پرداخت کردن، پرداخت کنید
ادامه...
پَرداخت کَردَن، پَرداخت کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
variare
تغییر دادن، متفاوت است
ادامه...
تَغییر دادَن، مُتِفاوِت اَست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
salare
نمک پاشیدن، نمک
ادامه...
نَمَک پاشیدَن، نَمَک
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
datare
تاریخ گذاشتن، تاریخ
ادامه...
تاریخ گُذاشتَن، تاریخ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
vigore
توانمندی، زور، قدرت
ادامه...
تَوَانَمَندی، زور، قُدرَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
virare
چرخیدن، چرخش
ادامه...
چَرخیدَن، چَرخِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
volare
پرواز کردن، پرواز کن
ادامه...
پَرواز کَردَن، پَرواز کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
volgare
بی ادب، مبتذل
ادامه...
بی اَدَب، مُبتَذَل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
votare
رأی دادن
ادامه...
رأی دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
segare
ارّه کردن
ادامه...
اَرِّه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
negare
انکار کردن، انکار کند، منفی کردن
ادامه...
اِنکار کَردَن، اِنکار کُنَد، مَنفی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
hagard
فرسوده، مضطرب
ادامه...
فَرسودِه، مُضطَرِب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
vagar
گردش کردن، سرگردان، سرگردان شدن
ادامه...
گَردِش کَردَن، سَرگَردان، سَرگَردان شُدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
vagar
سرگردان شدن، سرگردان، گردش کردن
ادامه...
سَرگَردان شُدَن، سَرگَردان، گَردِش کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
vage
مبهمانه، مبهم
ادامه...
مُبهَمانِه، مُبهَم
دیکشنری آلمانی به فارسی