- uyarmak
توصیه کردن، برای هشدار دادن، تحریک کردن، هشدار دادن
معنی uyarmak - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیداری، بیدار شدن
باریدن، به باران
سوزاندن، سوختن
خسته کردن، خستگی
پخش کردن، تابش می کند، پراکنده کردن، تکثیر کردن، پرتو افکندن، گسترش دادن
حک کردن، برای نوشتن، نوشتن
توانستن، انجام دادن، ساختن
رسیدن، برای رسیدن
بیدار بودن، برای بیدار شدن، بیدار شدن
خوابیدن، برای خوٰابیدن
مارپیچ کردن، بسته بندی کنید، محصور کردن، در بر گرفتن، پیچیدن، بستن
طولانی کردن، طولانی شدن، تمدید کردن، دراز کردن، کشیده شدن
دست یافتن، برای رسیدن به، رسیدن
سرخ شدن، خجالتی باشد
اعلام کردن، اعلام کند، تبلیغ کردن
فرمان دادن، تجویز کند
صرف کردن، جدا کردن، تقسیم کردن
مطابقت داشتن، مناسب، همخوٰانی داشتن، متناسب بودن، مناسب بودن