جدول جو
جدول جو

معنی utawala - جستجوی لغت در جدول جو

utawala
سلطه، مدیریّت، سلطه کامل، حکمرانی، ولایت
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سلطه داشتن، مسلّط شدن، حکومت کردن، حکم دادن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
رئیس مآب، حاکم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تخصّص
دیکشنری سواحیلی به فارسی
بروکراسی، حکومت بوروکراتیک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
حکومت توده ای، حکومت اوباش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تسلّط یک نفره، حکومت یک مرد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
حکومت ثروتمندان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
اقتدارگرایی، قانون سرانگشتی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
شاهنشاهی، حکومت سلطنتی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
حکومت دینی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
دیکتاتوری، حکومت دیکتاتوری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
استانداری، حکومت فرماندار
دیکشنری سواحیلی به فارسی
اداری، از نظر اداری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
به طور سلطه گرایانه، برای اداره
دیکشنری سواحیلی به فارسی
اداری
دیکشنری سواحیلی به فارسی