uprzedzenie پیش داوری، صلاحیّت اوّلیّه، پیش فرض، فرض، تعصّب، متعصّب ادامه... پیش داوَری، صَلاحیَّت اَوَّلیِّه، پیش فَرض، فَرض، تَعَصُّب، مُتِعَصِّب دیکشنری لهستانی به فارسی