معنی tłum - جستجوی لغت در جدول جو
tłum
جمعیت، شورش
ادامه...
جَمعِیَت، شورِش
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
tłumik
سرکوب گر، ظالم
ادامه...
سَرکوب گَر، ظالِم
دیکشنری لهستانی به فارسی
tłumić
خفه کردن، جوشیدن، سرکوب کردن، مرطوب کننده
ادامه...
خَفِه کَردَن، جوشیدَن، سَرکوب کَردَن، مَرطوب کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
tłumiący
سرکوب کننده، صدا خفه کن
ادامه...
سَرکوب کُنَندِه، صِدا خَفِه کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
tłumaczyć
ترجمه کردن، ترجیح
ادامه...
تَرجُمِه کَردَن، تَرجِیح
دیکشنری لهستانی به فارسی
tłumaczenie
ترجمه، ترجمه کنید
ادامه...
تَرجَمَه، تَرجَمَه کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
tłumacz
مترجم، مجاور
ادامه...
مُتَرجِم، مُجاوِر
دیکشنری لهستانی به فارسی
niewytłumaczalny
غیرقابل توضیح
ادامه...
غِیرِقابِلِ تَوضِیح
دیکشنری لهستانی به فارسی
niewytłumaczalnie
به طور غیرقابل توضیح، به طور پاک نشدنی، به طرز غیرقابل توضیح، غیر قابل مقایسه
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِقابِلِ تَوضِیح، بِه طُورِ پاک نَشُدَنی، بِه طَرزِ غِیرِقابِلِ تَوضِیح، غِیرِ قابِلِ مُقایِسِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
przetłumaczalność
قابلیّت ترجمه، قابل تصوّر
ادامه...
قابِلیَّتِ تَرجَمَه، قابِلِ تَصَوُّر
دیکشنری لهستانی به فارسی
stłumiony
خفه، خفه شد، کاهیده، متبلور شده است
ادامه...
خَفِه، خَفِه شُد، کاهیدِه، مُتِبَلوِر شُدِه اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
stłumić
خاموش کردن
ادامه...
خاموش کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی