معنی tritare - جستجوی لغت در جدول جو
tritare
ریز ریز کردن، خرد کردن
ادامه...
ریز ریز کَردَن، خُرد کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
esitare
تردید کردن، تردید کنید، تزلزل کردن
ادامه...
تَردِید کَردَن، تَردِید کُنید، تَزَلزُل کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tratar
درمان کردن، درمان
ادامه...
دَرمان کَردَن، دَرمان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
trotar
دویدن آرام، یورتمه سواری، دور رفتن
ادامه...
دَویدَن آرام، یورتمِه سَواری، دور رَفتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
gritar
فریاد کشیدن، فریاد زدن، جیغ زدن، غرّیدن، داد زدن
ادامه...
فَریاد کِشیدَن، فَریاد زَدَن، جیغ زَدَن، غُرّیدَن، داد زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
urtare
برخورد کردن، دست انداز، کوبیدن
ادامه...
برخورد کَردَن، دَست اَنداز، کوبیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tirare
کشیدن، بکشید
ادامه...
کِشیدَن، بِکِشید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rifare
دوباره کار کردن، دوباره انجام دهید
ادامه...
دُوبارِه کار کَردَن، دُوبارِه اَنجام دَهید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fritar
تابه کردن، سرخ کردن
ادامه...
تابِه کَردَن، سُرخ کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tratar
درمان کردن، درمان، معامله کردن
ادامه...
دَرمان کَردَن، دَرمان، مُعامِلِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
trotar
دویدن آرام، یورتمه سواری، دور رفتن
ادامه...
دَویدَن آرام، یورتمِه سَواری، دور رَفتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gritar
داد زدن، فریاد بزن، غرّیدن، فریاد زدن، فریاد کشیدن، ناله کردن
ادامه...
داد زَدَن، فَریاد بِزَن، غُرّیدَن، فَریاد زَدَن، فَریاد کِشیدَن، نالِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
meritare
شایستگی داشتن، سزاوار، لیاقت داشتن
ادامه...
شایِستِگی داشتَن، سِزاوار، لِیاقَت داشتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
irritare
آزار دادن، تحریک کردن
ادامه...
آزار دادَن، تَحریک کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
imitare
تقلید کردن، تقلید کنید
ادامه...
تَقلِید کَردَن، تَقلِید کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
testare
آزمایش کردن، تست کنید
ادامه...
آزمایِش کَردَن، تِست کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
privare
بی کس کردن، محروم کردن
ادامه...
بی کَس کَردَن، مَحروم کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tostare
بر تست کردن، نان تست
ادامه...
بَر تِست کَردَن، نان تِست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
svitare
آچار کشیدن، باز کردن
ادامه...
آچار کِشیدَن، باز کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tastare
دست زدن به، احساس
ادامه...
دَست زَدَن بِه، اِحساس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
trattare
بررسی کردن، با، درمان کردن، معامله کردن
ادامه...
بَررَسی کَردَن، با، دَرمان کَردَن، مُعامِلِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tremare
لرزیدن
ادامه...
لَرزیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tribale
به طور قبیله ای، قبیله ای
ادامه...
بِه طُورِ قَبیلِه ای، قَبیلِه ای
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
striare
رگه انداختن، رگه
ادامه...
رَگِه اَنداختَن، رَگِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tentare
تلاش کردن، سعی کنید، وسوسه کردن
ادامه...
تَلاش کَردَن، سَعی کُنید، وَسوَسِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
trottare
دور رفتن، یورتمه سواری
ادامه...
دور رَفتَن، یورتمِه سَواری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
trovare
یافتن، پیدا کردن
ادامه...
یافتَن، پِیدا کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
evitare
اجتناب کردن، اجتناب کنید، پرهیز کردن، پیشگیری کردن
ادامه...
اِجتِناب کَردَن، اِجتِناب کُنید، پَرهیز کَردَن، پیشگیری کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gridare
جیغ زدن، فریاد زدن، داد زدن، فریاد کشیدن
ادامه...
جیغ زَدَن، فَریاد زَدَن، داد زَدَن، فَریاد کِشیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
agitare
آشوب کردن، تکان دادن
ادامه...
آشوب کَردَن، تِکان دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
abitare
سکونت داشتن، ساکن شدن
ادامه...
سُکونَت داشتَن، ساکِن شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
citare
ارجاع دادن، نقل قول، نقل قول کردن
ادامه...
اِرجاع دادَن، نَقلِ قُول، نَقلِ قُول کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی