معنی tratto - جستجوی لغت در جدول جو
tratto
ویژگی، درمان
ادامه...
ویژِگی، دَرمان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
eretto
راست، ایستاده
ادامه...
راست، ایستادِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
attrattore
جاذب، جذب کننده
ادامه...
جاذِب، جَذب کُنَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tato
تدبیر، درایت، ملاطفت
ادامه...
تَدبِیر، دِرایَت، مُلاطَفَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
irato
عصبانی
ادامه...
عَصَبانی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
grato
سپاسگزار
ادامه...
سِپاسگُزار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tutto
همه
ادامه...
هَمِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rotto
به طور شکسته، شکسته، خراب، گسسته
ادامه...
بِه طُورِ شِکَستِه، شِکَستِه، خَرَاب، گُسَستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
grato
سپاسگزار
ادامه...
سِپاسگُزار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fatto
واقعیّت، انجام شد
ادامه...
واقِعیَّت، اَنجام شُد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rapto
ربودن، آدم ربایی
ادامه...
رُبودَن، آدَم رُبایی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tacto
تدبیر، لمس کنید، ملاطفت
ادامه...
تَدبِیر، لَمس کُنید، مُلاطَفَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
trait
ویژگی، خط
ادامه...
ویژِگی، خَط
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rapto
ربودن، لذّت بردن
ادامه...
رُبودَن، لَذَّت بُردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
esatto
دقیق، دقیقاً
ادامه...
دَقیق، دقیقاً
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
astratto
مجرّد، چکیده
ادامه...
مُجَرّد، چِکیدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
brutto
زشت، بد
ادامه...
زِشت، بَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tração
کشش
ادامه...
کِشِش
دیکشنری پرتغالی به فارسی
traído
خیانت شده، خیانت کرده
ادامه...
خِیانَت شُدِه، خِیانَت کَردِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tratar
درمان کردن، درمان
ادامه...
دَرمان کَردَن، دَرمان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tradito
خیانت شده، خیانت کرده
ادامه...
خِیانَت شُدِه، خِیانَت کَردِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
strato
لایه گذاشتن، لایه
ادامه...
لایِه گُذاشتَن، لایِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
stretto
تنگ، سختگیر، محکم
ادامه...
تَنگ، سَختگیر، مُحکَم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fritto
سرخ کرده، سرخ شده
ادامه...
سُرخ کَردِه، سُرخ شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
adatto
مناسب
ادامه...
مُناسِب
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sfratto
اخراج، اخراج کرد
ادامه...
اِخراج، اِخراج کَرد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
piatto
صاف، ظرف
ادامه...
صاف، ظَرف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tratar
درمان کردن، درمان، معامله کردن
ادامه...
دَرمان کَردَن، دَرمان، مُعامِلِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tatto
تدبیر، لمس کنید
ادامه...
تَدبِیر، لَمس کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
distratto
بی تمرکز، حواس پرتی، حواس پرت، غافل
ادامه...
بی تَمَرکُز، حَواس پَرتی، حَواس پَرت، غافِل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی