معنی tradisi - جستجوی لغت در جدول جو
tradisi
سنّت
ادامه...
سُنَّت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
tragis
تراژیک، غم انگیز
ادامه...
تِرَاژِیک، غَم اَنگیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara tradisional
به طور سنّتی
ادامه...
بِه طُورِ سُنَّتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara tidak tradisional
غیرسنّتی، به روشی غیر سنّتی
ادامه...
غِیرِسُنَّتی، بِه رَوِشی غِیرِ سُنَّتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ekstradisi
استرداد
ادامه...
اِستِرداد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengekstradisi
استرداد کردن، استرداد
ادامه...
اِستِرداد کَردَن، اِستِرداد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tradisional
سنّتی
ادامه...
سُنَّتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tradisionalisme
سنّت گرایی
ادامه...
سُنَّت گَرایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rahisi
مناسب، ساده، آسان، انعطاف پذیر، بی پیرایه
ادامه...
مُناسِب، سادِه، آسان، اِنعِطاف پَذیر، بی پیرایِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
traksi
کشش
ادامه...
کِشِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
radiasi
تابش، تشعشع
ادامه...
تابِش، تَشَعشُع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mdadisi
کنجکاو
ادامه...
کُنجکاو
دیکشنری سواحیلی به فارسی
traditie
سنّت
ادامه...
سُنَّت
دیکشنری هلندی به فارسی
taasisi
نهاد، مؤسسه، نهادی، نهادی سازی، نهادینه کردن
ادامه...
نَهَاد، مُؤَسِسِه، نَهَادی، نَهَادی سازی، نَهادینِه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
urahisi
سادگی، راحتی، آسانی، سبکی
ادامه...
سادِگی، راحَتی، آسانی، سَبُکی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
udadisi
فضول گری، کنجکاوی، پرسشگری
ادامه...
فُضول گَری، کُنجکاوی، پُرسِشگَری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
transisi
گذار، انتقال
ادامه...
گُذار، اِنتِقال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tradire
خیانت کردن
ادامه...
خِیانَت کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tradito
خیانت شده، خیانت کرده
ادامه...
خِیانَت شُدِه، خِیانَت کَردِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tidak tradisional
غیرسنّتی، سنّتی نیست
ادامه...
غِیرِسُنَّتی، سُنَّتی نیست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی