معنی tono - جستجوی لغت در جدول جو
tono
لحن
ادامه...
لَحن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tono
لحن
ادامه...
لَحن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
autonomamente
به طور مستقل
ادامه...
بِه طُورِ مُستَقِل
دیکشنری پرتغالی به فارسی
autonome
خودکفا، خودمختار، مستقل
ادامه...
خودکَفا، خُودمُختار، مُستَقِل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
autonom
به طور مستقل، خودمختار، مستقل
ادامه...
بِه طُورِ مُستَقِل، خُودمُختار، مُستَقِل
دیکشنری آلمانی به فارسی
sin tono
بدون صدا، بی صدا
ادامه...
بِدونِ صِدا، بی صِدا
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manière autonome
به طور مستقل
ادامه...
بِه طُورِ مُستَقِل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
otonom
مستقل، خودمختار
ادامه...
مُستَقِل، خُودمُختار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
senza tono
بدون صدا، بدون لحن، بی صدا
ادامه...
بِدونِ صِدا، بِدونِ لَحن، بی صِدا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
secara otonom
به طور مستقل
ادامه...
بِه طُورِ مُستَقِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
monótono
بی روح، یکنواخت، خسته کننده
ادامه...
بی روح، یِکنَواخت، خَستِه کُنَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
detonować
انفجار کردن، انفجار
ادامه...
اِنفِجار کَردَن، اِنفِجار
دیکشنری لهستانی به فارسی
monótono
خسته کننده، یکنواخت، کسل کننده، بی روح
ادامه...
خَستِه کُنَندِه، یِکنَواخت، کِسِل کُنَندِه، بی روح
دیکشنری پرتغالی به فارسی
autonomo
مستقل، خودمختار
ادامه...
مُستَقِل، خُودمُختار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
autonomamente
به طور مستقل
ادامه...
بِه طُورِ مُستَقِل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in modo monotono
به طور یکنواخت، یکنواخت
ادامه...
بِه طُورِ یِکنَواخت، یِکنَواخت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
autonomiczny
مستقل
ادامه...
مُستَقِل
دیکشنری لهستانی به فارسی
autonomisation
قدرت دهی، توانمندسازی
ادامه...
قُدرَت دِهی، تَوانمَندسازی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tonolojik
آوایی، تخیّلات
ادامه...
آوایی، تَخَیُّلات
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
toni
لحن داری، لحن
ادامه...
لَحن داری، لَحن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
tonto
احمق، احمقانه، بی مغز، خفن، خنده دار
ادامه...
اَحمَق، اَحمَقانِه، بی مَغز، خَفَن، خَندِه دار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
todo
همه
ادامه...
هَمِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
nono
نهم
ادامه...
نُهُم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
todo
همه
ادامه...
هَمِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tonto
با سرگیجه، سرگیجه، سرگیجه آور، سرخوش، مست، سرگیجه دار
ادامه...
با سَرگیجِه، سَرگیجِه، سَرگیجِه آوَر، سُرخوش، مَست، سَرگیجِه دار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tolo
احمقانه، احمق
ادامه...
اَحمَقانِه، اَحمَق
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tano
پنج
ادامه...
پَنج
دیکشنری سواحیلی به فارسی
tonosuz bir şekilde
بدون صدا، بدون لحن
ادامه...
بِدونِ صِدا، بِدونِ لَحن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
toon
لحن، نشان می دهد
ادامه...
لَحن، نِشان می دَهَد
دیکشنری هلندی به فارسی
nono
در مرتبه نهم، نهم
ادامه...
دَر مَرتَبِه نُهُم، نُهُم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ton
لحن، شما
ادامه...
لَحن، شُما
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ton
لحن، تونالیته
ادامه...
لَحن، تُونالیتِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
ton
لحن، تن
ادامه...
لَحن، تُن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tonować
تنظیم کردن لحن، هم ترازی
ادامه...
تَنظِیم کَردَن لَحن، هَم تَرازی
دیکشنری لهستانی به فارسی
autonomicznie
به طور مستقل
ادامه...
بِه طُورِ مُستَقِل
دیکشنری لهستانی به فارسی