معنی tiba - جستجوی لغت در جدول جو
tiba
رسیدن
ادامه...
رِسیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kisaikolojia ya matibabu
به طور روان درمانی، روانشناسی درمانی
ادامه...
بِه طُورِ رَوان دَرمانی، رَوانشِناسی دَرمانی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wa kimatibabu
جنایی، پزشکی
ادامه...
جِنایی، پِزِشکی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wa tiba
درمانی، از درمان
ادامه...
دَرمانی، اَز دَرمان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
matibabu
درمانی، درمان
ادامه...
دَرمانی، دَرمان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
matibabu kupita kiasi
درمان بیش از حد
ادامه...
دَرمان بیش اَز حَد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
matibabu ya awali
پیش درمان، درمان اوّلیّه
ادامه...
پیش دَرمان، دَرمان اَوَّلیِّه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mtaalamu wa tiba ya kisaikolojia
روان درمانگر، یک روان درمانگر
ادامه...
رَوان دَرمانگَر، یِک رَوان دَرمانگَر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutokuwa na kikatiba
غیرقانونی بودن، خلاف قانون اساسی
ادامه...
غِیرِقانونی بودَن، خَلاف قانون اَساسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
uhalali wa kikatiba
مشروعیت قانون، اعتبار قانون اساسی
ادامه...
مَشروعِیَت قانون، اِعتِبار قانونِ اَساسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa njia ya matibabu
به طور پزشکی، از طریق درمان، به طور دارویی
ادامه...
بِه طُورِ پِزِشکی، اَز طَریق دَرمان، بِه طُورِ دارویی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa njia isiyokuwa ya kikatiba
به طور غیرقانونی، به روشی خلاف قانون اساسی
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِقانونی، بِه رَوِشی خَلاف قانون اَساسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa matibabu
از نظر درمانی، برای درمان
ادامه...
اَز نَظَرِ دَرمانی، بَرایِ دَرمان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
isiyo katiba
غیراستمراری، خلاف قانون اساسی
ادامه...
غِیرِاستِمراری، خَلاف قانون اَساسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
katiba
قانون اساسی
ادامه...
قانونِ اَساسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
tibia
با بی میلی
ادامه...
با بی مِیلی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
kikatiba
به طور قانونی، طبق قانون اساسی
ادامه...
بِه طُورِ قانونی، طِبقِ قانونِ اَساسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
itibar
شهرت
ادامه...
شُهرَت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
itibarını yitirmiş
بی اعتبار، بی اعتبار شده است
ادامه...
بی اِعتِبار، بی اِعتِبار شُدِه اَست
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
itibarını zedelemek
بی اعتبار کردن
ادامه...
بی اِعتِبار کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
secara tiba tiba
به طور ناگهانی
ادامه...
بِه طُورِ ناگَهانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
estibar
انبار کردن
ادامه...
اَنبار کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tiba tiba
ناگهانی، به طور ناگهانی، ناگهانی بودن
ادامه...
ناگَهانی، بِه طُورِ ناگَهانی، ناگَهانی بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
miba
خارکی، تومور
ادامه...
خارَکی، تومُور
دیکشنری سواحیلی به فارسی
tija
ثمربخشی، بهره وری
ادامه...
ثَمَربَخشی، بَهرِه وَری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
tisa
نه
ادامه...
نُه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
toba
پشیمانی، توبه
ادامه...
پَشیمانی، تُوبِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
tiga
سه
ادامه...
سِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
wa kikatiba
اساسی، قانون اساسی
ادامه...
اَساسی، قانونِ اَساسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی